بازگشت

مهمان پروي






بيا در كربلا محشر ببين كين گستري بنگر

نظر كن در حريم كبريا غارتگري بنگر



فروشنده حسين و جنس هستي، مشتري يزدان

بيا كالا ببين بايع نگه كن مشتري بنگر



بفكر خير امت بود وقت مرگ فرزندش

ز همت كشته شد، امت ببين پيغمبري بنگر



ز بي آبي بوقت مرگ هم عباس نام آور

خجل بود از سكينه، يادگاري حيدري بنگر



بجاي آب خون پاشيده شد در راه از غيرت

بدشت عشق فرمانده ببين فرمانبري بنگر






بجاي شاه دين فرمانده ي خيل اسيران شد

مقام زينبي را بين وفاي خواهري بنگر



براي گريه هم رخصت ندادند آل احمد را

مسلماني نگه كن رسم مهمان پروري بنگر



خدا محبوب خود را غرقه در خون ديد «لاهوتي»

نكرد اين دهر را نابود صبر داوري بنگر