بازگشت

گره گشاي






عباس، اي ز شير خدا مانده يادگار

عباس، اي خروش تو در چرخ پايدار



از همت تو، پرچم دين است سربلند

از هيبت تو، رايت كفر است بي قرار



لشكر شكن، چو يورش حيدر هجوم تو

آيات قهر بر لب تيغت چو ذوالفقار



سعي عدو به مرز دفاع تو بي اثر

دشمن چو مشت كاه و، تو چون كوه استوار



هر قهرمان، به جنگ تو مقهور و دستگير

هر پهلوان، به رزم تو پامال در فرار






از تيغ بي امان و ز بانگ نهيب تو

افتد ز كار، دست عدو وقت كارزار



دارد خصايل تو نشانها ز مرتضي

باشد فضايل تو ابوالفضل بي شمار



باب الحوائجي و، ضريحت پناه حق

در هر ديار قبله ي راز است آن مزار



مشكل گشاي و كارگشاي و گره گشاي

پور يداللهي و، به افتاده دستيار



بر قدر و جاه تو شهدا غبطه ميخورند

پرچم به دست تست به ميدان افتخار



سقا كه ديده تشنه لب آيد برون ز آب؟

پيچيد به خود ز حسرت تو آب خوشگوار



اي تشنه لب، كه مشك بدندان گرفته اي

ترسم كه آب، ز آن لب سوزان شود بخار



بي دست چون ز مركب خود سرنگون شدي

پرداد عشق و، اوج گرفتي به قرب يار



گشتي تو نااميد و، اميد جهان شدي

بشكستي از عمود و، شدي ركن اقتدار



آن دم كه خون به ماه رخت پرده ميكشد




آثار شام غربت زينب شد آشكار



بستي تو بار خويش و، رسيدي به مقصدت

«ام البنين» هنوز به راهت در انتظار



در اهتزار پرچم و، در پيچ و تاب، آب

ثبت است خاطرات تو در ياد روزگار



شعر «حسان» زبان همه عاشقان توست

اي ماه هاشمي نسب اي سرو گلعذار