بازگشت

وفاداري برادر






از روز ازل آموخت آيين وفا عباس

تا ساخت سر و جان را يكباره فدا عباس



سرداد به راه دوست آن مظهر جانبازي

بست از دل و جان خويش پيمان وفا عباس



جان ها به فداي تو اي ماه بني هاشم

بگذشته ز جان خويش در راه خدا عباس



خورشيد خجل باشد، در پيش لقاي او

از مهر خدائي شد خورشيد لقا عباس



جاويد شهيدانند تا روز نشور خلق

نوشيده ز فيض حق از عين بقا عباس






شجعان عرب از بيم خويش همي لرزند

آن دم كه برافرازد در جنگ لوا عباس



چون نار فروزان است آن دم كه به خشم آيد

هنگام وفاداري است، گلزار صفا عباس



در حلقه ي مشتاقان پروانه صفت جان داد

در بزم محبان بود، شمع شهدا عباس



از ماه بني هاشم انوار هدايت تافت

در كرب و بلا گرديد، تا نور هدي عباس



گر درد به جان داري، از غير چه مي جويي؟

بس درد كه خواهد كرد بي شبهه دوا عباس



از درگه او هرگز نوميد نخواهي شد

باشد به همه احوال تا كارگشا عباس



از اين همه رادي ها محبوب، ابوالفضل است

مشهور به دنيا شد از فضل و سخا عباس



چون روي به ميدان كرد در راه جهاد حق

بر درگه يزدان كرد بس حمد و ثنا عباس



گفتند بلي احرار، از روز الست آري

زان كرد خريداري، بر خويش بلا عباس



ايثار و وفاداري آموخت به جانبازان




بسيار بلا ديده است در كرب و بلا عباس



كافر به صف هيجا، واصل به درك گرديد

زان تير كه كرد از شست يكباره رها عباس



جان كرد نثار حق، آن مظهر جانبازي

اين گونه خدا را ساخت از خويش رضا عباس



سرداد و سرافراز است در محفل جانبازان

جان داد و به جانان شد تسليم، زها، عباس



بيهوده چه پيچي سر، زين درگه اهل درد؟

مردان بلاكش را بخشيده شفا عباس



دستي كه علي بوسيد شد قطع ز جور خصم

قربان وفاي تو، اي جان اخا عباس



چون شمع فروزنده در جمع شهيدان بود

وندر صف ايمان بود چون نور و ضيا عباس



سربازد اگر جنگ نوميد نخواهد شد

دارد به سرافرازي اميد و رجا عباس



دادند بشارت ها احرار زمان او را

در كرب و بلا تا بود چون پيك هما عباس



ياران حسين ما گشتند شهيد حق

اندوه به دل دارد، زين سوك و عزا عباس






كفار پليد دون بس فتنه بپا كردند

بر خويش همي پيچد زين جور و جفا عباس



سردار رشيد ماست عباس عزيز ما

مردانه همي جنگيد با شور و نوا عباس



تا خصم فسونگر را از پاي دراندازد

پيمان مودت بست با آل عبا عباس



بگذشت ز جان خويش در صحنه ي جانبازي

خو كرده ز جان و دل با رسم وفا عباس



با دشمن دين هرگز بيعت نكند مؤمن

تحسين مجاهد را زان است سزا عباس



دادند سر و جان ها از بهر فلاح خلق

در راه شهادت شد زان راهنما عباس



چون باب حوائح اوست «همت» تو چه غم داري؟

بس حاجت محتاجان كرده است روا عباس