بازگشت

شراب عطش






باده ي عشق تو همجنس شراب عطش است

جان كوثر نسبت تشنه آب عطش است



زائر تربت خونين حسين بن علي است

عطر شوري كه ره آورد گلاب عطش است



حاش الله كه دهد دست ارادت به يزيد

آن امامي كه دلش مست ثواب عطش است



روز آشوب شهامت همه ديدند كه عشق

متجلي است در آن دل كه خراب عطش است



رسم آن نيست كه بر تشنه لبان آب دهند؟

مرگتان باد مگر تيغ جواب عطش است؟






نهراسد ز دم تيغ جگر سوز عدو

آنكه پيراهنش از جنس حباب عطش است



آه و دردا كه كنون روي زمين افتاده است

دست عباس كه شمشير شهاب عطش است



يارب پيكر غلتيده به خوناب جگر

كيست؟ خورشيد كه در زير سحاب عطش است



يا حسين آن مه ظلمت شكن كرب و بلاست

كه سرش قاري آيات كتاب عطش است؟



كس چه بيند بجز از چشم خدا بين حسين

رخ دلدار كه در زير حجاب عطش است



درد غربت، تن خسته، ره بسته، دل چاك

شرح تصوير بخون خفته ي قاب عطش است



آنكه هفتاد و دو گل در قدم جانان ريخت

سيد و قافله سالار جناب عطش است