بازگشت

ساقي حرم






ادرك اخا شنيد ز عباس و خون گريست

چشم حسين با مژه ي لاله گون گريست



لختي براي خاطر تسكين كودكان

شه از درون خيمه چو آمد برون گريست



ماتم به روي ماتم و غم روي غم نهاد

وز اين جفا چو ابر بهار از جفون گريست



پرچم نديد و شد علم آه او بلند

در حيرتم كه از غم عباس چون گريست؟



چون زد عمود خصم بدانديش بر سرش

زين غم ستون بارگه بي ستون گريست






چون با سر شكافته گرديد سرنگون

چشم ملك بر اين فلك واژگون گريست



فرياد العطش چو شد از خيمه گه بلند

تنها نه جن و انس دل كاف و نون گريست



فرق علي اكبر او چون شكافتند

حلق علي اصغر از اين داغ خون گريست



حداد زين مصيبت جانسوز زار زار

دائم ز كينه توزي اعداي دون گريست