قافيه «ط»
انسان را ننگ و عار، همين بس كه او را
از مقام بلند انساني، رو به پستي و انحطاط ببيني:
بر انجام دادن كارهاي نكوهيده حريص باشد
و از كارهاي نيك، گسسته و به آنها بي نشاط باشد.
از بالاي مجلس، امر و نهي كند
با اشاره دستانش به خادمان.
بپندارد كه رامشگري و خوش گذراني
جواز گذشتن از صراط است.
به حقيقت كه اين بدبخت، زيانكار و گمراه گشته است
و شاه رگ قلب او، پاره شده است.