بازگشت

در سوگ برادرش امام حسن به گاه دفن وي


آيا به سرم روغن بزنم يا در مجالس خود، خوش باشم

حال آن كه سرِ تو بر زمين و بدنت بي لباس است؟!

يا براي آنچه دوست دارم، از دنيا بهره گيرم؟

[نه؛] بلكه هر آنچه به تو نزديك تر است، محبوب من است.

تا زماني كه كبوتر، آواز بخواند

و باد صبا و جنوب بوزد، بر تو گريه مي كنم.

و مادام كه از چشمم قطره اشكي بريزد

و شاخه اي از درختان انبوه حجاز، سرسبز شود [، من، همچنان مي گِريم] .

گريه من، طولاني و اشك هاي من، فراوان خواهد بود

چرا كه تو دوري، گرچه مزارت نزديك است.

او غريب است، با آن كه خانه ها او را احاطه كرده اند

آري! همه كساني كه زير خاك اند، غريب اند.

بازماندگان، پس از رفتگان، خوش حالي نمي كنند

چرا كه هر كسي بهره اي از مرگ خواهد داشت.

كسي كه مالش به تاراج رفته، تهي دست نيست

بلكه تاراج شده، كسي است كه برادرش را با دست خود، در دل خاك نهاده است.

خويشاوند تو، كسي است كه رو در رو با تو سخن گويد

و آن كه در دل خاك قرار گرفته، خويشاوندي ندارد.