بازگشت

روضه


در غـزوه احزاب، وقتي اميرالمؤمنين (ع) عمرو بن عبدود را كشت، متعرض زره و لباس و اسلحه او نشد عمر اعتراض كرد و گفت: «هلا سلبت درعه؟

چرا زره را ازتنش در نياوردي؟».

خـواهر عمر، نگاهي به بدن برادر انداخت و گفت: «به دست جوانمردي كشته شده اي و الا تا زنده بودم برايت گريه مي كردم» [1] اما سيدالشهدا (ع) مي داند كه اين دنيا پرستان، نمي توانند حتي اين لباس كهنه را هم بر تن حسين ببينند، لذا در آن لحظات آخر فرمود: ابغوا لي ثوبا لا يرغب فيه، اجعله تحت ثيابي لئلا اجرد منه». «لباس كهنه اي بياوريد كه آن را زير لباسها بپوشم كه آن را در نياورند». لباس كوتاهي را آوردند ولي نپسنديد و فرمود: «ذاك لباس من ضربت عليه الذلة». «ايـن لـبـاس ذلـت اسـت» لذا لباس ديگري را آوردند و آن را زير لباسها پوشيد «فلما قتل جردوه منه». بـعد از شهادت امام حسين (ع) «بحر بن كعب» آن لباس را از تن امام (ع) درآورد و به عقوبت اين عـمـل دسـتـهـايـش در تـابـسـتـان خـشـك مـي شد و در زمستان، خون و چرك و جراحت از آن مي آمد [2] .



لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور

تني نماند كه پوشند جامه يا كفنش



نه جسم يوسف زهرا چنان لگد كوب است

كز او توان به پدر برد بوي پيرهنش




پاورقي

[1] بحار، 20 /260 الحديد، 1 /20 مستدرک حاکم، 3 /33.

[2] ملهوف، 51.