بازگشت

عبدالملك بن مروان


يـكـي از خـلـفـاي غاصب بني اميه، «عبدالملك بن مروان» است وي بعد از هلاكت «عبداللّه بن زبـير» در مكه مكرمه در سنه 75، خطبه خواند و گفت: «من مانند عثمان، معاويه و يزيد نيستم كه با ضعف با شما برخورد كنم و يا خواسته باشم با شما كنار بيايم، «اني لا اداوي ادوا هذه الامة الا بـالـسـيـف، تمام مخالفتها را با شمشير پاسخ مي دهم!! هر كس بخواهد مرا به تقوا دعوت كند، او را گردن مي زنم». وي «حـجـاج» را بـر مردم عراق مسلط كرد به تعبير «سيوطي»، اگر عبدالملك، هيچ گناهي نـداشته باشد مگر آنكه حجاج را بر مردم عراق مسلط كرده، براي او كافي است وقتي هم كه مريض شـد و يقين به مرگ پيدا كرد، به پسرش «وليد» سفارش كرد كه «حجاج» را احترام كن!! زيرا او راه را بـراي شما صاف كرد و شكايت احدي را درباره حجاج قبول نكن، بدان آن مقداري كه تو به او احتياج داري بيشتراست از نياز او به تو. هـنـگـام بيماري، پسرش وليد از او عيادت كرد وقتي حال پدر را كه ديد گريه كرد، اما عبدالملك گفت: اين گريه براي چيست؟

آيا مانند زنها گريه مي كني: «اذا مـت فـشـمر و ائتز، و البس جلد النمر وضع سيفك علي عاتقك فمن ابدي ذات نفسه فاضرب عنقه» [1] يـعـنـي: وقـتـي كه من مردم، آماده شو و پوست پلنگ برتن كن، شمشيرت را روي گردنت بگذار و هركس مخالفت كرد، گردن او را بزن!!».


پاورقي

[1] تاريخ الخلفا، سيوطي، ص 220.