بازگشت

موضعگيريها در حادثه كربلا


مردم در عصر سيدالشهدا (ع) در مقابل حادثه كربلا چند نوع موضعگيري كردند:

1 ـ حق را ياري كردند و تا آخرين رمق جنگيدند و به فيض شهادت نايل آمدند.

2 ـ باطل را كمك كردند و شقاوت ابدي را براي خود خريدند.

3 ـ بـي تـفـاوت مـانـدنـد و هـيچ طرف را ياري نكردند، مانند «ابن عباس و عبيداللّه حر جعفي» و ديگران».

4 ـ حق را تا حدودي ياري كردند تا آنجايي كه به جان و مال آنان ضرري وارد نشود، مانند «ضحاك بن عبداللّه». اكـنـون ايـن سـؤال مطرح مي شود كه در يك حادثه حق و روشن، چرا مردم چند نوع موضعگيري مـي كـنند؟

چرا يكي «حبيب بن مظاهر» مي شود، ديگري «ضحاك بن عبداللّه» و سومي «عمر سعد»؟.

پاسخ اين سؤالها را بايد از قرآن كريم بگيريم آنجا كه مي فرمايد: (ما كان اللّه ليذر المؤمنين علي ما انتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب) [1] «چنين نيست كه خداوند مؤمنين را به همان صورتي كه شما هستيد بگذارد و آنان را تصفيه نكند، مگر آنكه خبيث را از طيب جدا كند». آيه شريفه، اشاره به يكي از سنن الهي دارد كه همه بايد در اين دنيا تصفيه شوند و آن هم وقتي است كـه مـيـدان عـمـل پيش آيد و صره از ناصره جدا شود، هرچند خداوند مي تواند قبل از امتحان هم مردم را معرفي كند و لكن دنباله آيه مي فرمايد. (و ما كان اللّه ليطلعكم علي الغيب و لكن اللّه يجتبي من رسله من يشا). خـداونـد مـتـعـال، شما را بر غيب آگاه نمي سازد ولي از ميان پيامبران افرادي را انتخاب مي كند و آنان را از اين علم غيب، بهره مند مي سازد». ايـن سـنت الهي بايد جاري شود و مردم مؤمن و كافر در ميدان عمل، تصفيه گردند، اگر افرادي، عـمري را در عبادت و طاعت پروردگار مي گذرانند، اما در اخر عمربه همه چيز پشت پا مي زنند و منحرف مي شوند، يا به عكس، انسانهايي هم عمري را در عصيان الهي سپري كرده اند، اما در اواخر عمر، عاقبت به خير مي شوند، رمزش در همين سنت الهي نهفته است كه انسانهاي طيب و خبيث، بـايـد از هـمـديـگـر جـدا شـوند هر كدام در كنار رفقاي خود قرار گيرند، آنگاه در قيامت آنان را با رهبرانشان صدا بزنند كه: (يوم ندعوا كل اناس بامامهم) [2] «ضـحـاك بـن عـبـداللّه» نـقل مي كند در شب عاشورا كه سپاه «عمر بن سعد» اطراف خيمه حسيني را محاصره كرده بودند، سيدالشهدا (ع) اين آيات را قرائت مي فرمود: (ولا يـحـسـبـن الذين كفروا انما نملي لهم خير لانفسهم انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين و ما كان اللّه ليذر المؤمنين علي ما انتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب) [3] «عـبـداللّه بـن شهر» از انسانهاي هرزه و جسور، وقتي اين آيه را شنيد گفت: «نحن و رب الكعبة الطيبون ميزنا منكم». «ضـحـاك بـن عـبـداللّه» بـه برير بن خضير» گفت: «اين شخص را مي شناسي؟

اوعبداللّه بن شهر است. برير وقتي او را شناخت رو كرد به او و گفت: «انت يجعلك اللّه في الطيبين». «عبداللّه بن شهر» پرسيد تو كيستي؟

«برير» خود را معرفي كرد. گفت: «واي بر من كه هلاك و گمراه شدم اي برير!». برير گفت: «هل لك ان تتوب الي اللّه من ذنوبك العظام فواللّه انا لنحن الطيبون». «آيا مي خواهي از گناهان بزرگ توبه كني؟

قسم به خدا! طيبون ما هستيم». عبداللّه گفت: «قبول دارم كه شما از «طيبون» و ما از «خبيثون» هستيم». برير گفت: «پس چرا معطلي؟»!.

عبداللّه گفت: «برير بن عذره عنزي را چگونه پشيمان كنم». برير گفت: «او با من». عـبـداللّه گـفـت: «قـبـح اللّه رايـك علي كل حال»، و با گفتن اين جمله، جزء «خبيثون» قرار گرفت [4] .



الخبيثات الخبيثين را بخوان

رو و پشت اين سخن را بازدان



مرخبيثان را نسازد طيبات

در خور و لايق نباشد اي ثقات




پاورقي

[1] آل عمران / 180.

[2] اسرا / 71.

[3] آل عمران / 179 ـ 180.

[4] طبري، 5 /421.