روضه
«هـلال بـن نافع» مي گويد: من بدنبال خبر كشته شدن حسين (ع) به طرف آن حضرت حركت كـردم: «وانـه لـيجود بنفسه، فواللّه ما رايت قط قتيلا مضرجا بدمه احسن منه و لا انور وجها و لقد شغلني نور وجهه و جمال هيئته عن الفكرة في قتله فاستسقي في تلك الحال ما» [1] «در حـالـي كـه حـسين (ع) در حال جان دادن بود، به خدا قسم تاكنون كشته اي نديدم در خون خودش غلطان باشد كه نيكوتر و نوراني تر از حسين (ع) باشد و نورانيت چهره و زيبايي هيئت، مرا از فكر كردن در كشته شدن او مشغول كرده بود و در همين حال تقاضاي آب مي گيرد».
از حرم تاقتلگاه زينب صدا مي زد حسين
در ميان مقتل خود دست و پا مي زد حسين
غوطه در گرداب خون مي زد شهيد كربلا
در ميان مقتل خود دست و پا مي زد حسين
از دم خنجر صدا مي زد ايا قوم العطش
در ميان مقتل خود دست و پا مي زد حسين
يك طرف زهرا ز غم مويه كنان، صيحه زنان
در ميان مقتل خود دست و پا مي زد حسين
پاورقي
[1] ملهوف، 53.