بازگشت

كلام امام حسين در بيابان به يك رهگذر


«هـذه كـتـب اهـل الكوفة الي، و لا اراهم الا قاتلي، فاذا فعلوا ذلك، لم يدعوا للّه حرمة الا انتهكوها فيسلط اللّه عليهم من يذلهم حتي يكونوا اذل من فرام الامة». شـخـصـي بـه نـام «يـزيد الرشك» [1] از كسي نقل مي كند كه خيمه اي را در بيابان ديده، مـي گـويـد جلو خيمه آمدم و پرسيدم خيمه از آن كيست؟

گفتند: از حسين بن علي (ع) است به جـلـو خـيـمه رسيدم «فاذا شيخ يقرا القرآن، و الدموع تسيل علي خديه و لحيته، قلت له: بابي انت و امي يابن بنت رسول اللّه (ص) ما انزلك هذه البلاد و الفلاة التي ليس بها احد؟».

«پير مردي را ديدم كه مشغول خواندن قرآن است و اشك برگونه ها و محاسنش جاري است، عرض كـردم پدر و مادرم فداي شما اي پسر پيامبر (ص)! چه شده كه آواره بيابانها و سرزمينهايي شده اي كه احدي در آن زندگي نمي كند». امام (ع) فرمود: «اينها نامه هاي مردم كوفه است كه براي من فرستاده اند و كسي هم جز اينان قاتل مـن نـيـسـت، و هرگاه اين عمل را انجام دادند و هيچ حريمي از حرمات الهي نماند مگر آنكه آن را شـكـسـتـنـد خـداونـد مـتـعال شخصي را بر آنان مسلط مي كند كه از كهنه پاره كنيزان، خوارتر شوند» [2] در ايـن ملاقات، نكاتي قابل توجه است، از جمله نامه هاي مردم كوفه، قرآن خواندن امام حسين (ع) و هتك حرمات الهي و انتقام خداوند از مردم.


پاورقي

[1] «يـزيـد الـرشـک» هـو يـزيـد بـن ابـي يزيد الضبعي ابوالازهر البصري، ثقة مات سنة 130 (تهذيب التهذيب، 11 /323).

[2] سير اعلام النبلا، 3 /305 البداية و النهاية، 8 /169 حياة الحسين، 3 /44.