بازگشت

پيامبر از كفار كمك نمي گيرد


در حركت پيامبر (ص) به طرف «بدر»، دوتن از مشركين به نامهاي «خبيب بن يساف و قيس بن مـحـرث» هـمراه مسلمانان حركت كردند «خبيب» در حالي كه غرق در اسلحه بود و زره به تن و كـلاه خـود بـر سر داشت، رسول خدا (ص) او را شناخت و به «سعد بن معاذ» كه در كنار حضرت حركت مي كرد، فرمود: «آيا او خبيب نيست». سعد عرض كرد بلي، آنگاه پيامبر (ص) متوجه آن دو نفر شد و فرمود: «ما اخرجكما معنا؟، چه چيز باعث شد كه همراه ما حركت كنيد؟».

گـفتند «به خاطر اينكه شما فاميل و همسايه ما بوديد و براي رسيدن به غنايم مي خواهيم در اين نبرد شركت كنيم». حـضـرت فرمود: «لا يخرجن معنا رجل ليس علي ديننا، هركس به دين و مرام ما نيست، همراه ما نيايد». «خبيب» گفت: «قد علم قومي اني عظيم الغنا في الحرب، شديد النكاية، فاقاتل معك للغنيمه و لن اسلم». «بـستگانم مي دانند كه در جنگ، وجود من مؤثر است و مي توانم غنايم زيادي را به دست آورم و بر دشـمـن بـتازم، اكنون هم حاضرم بدون اينكه مسلمان شوم، براي به دست آوردن غنيمت، همراه شما بجنگم». پيامبر (ص) فرمود: «اسلم ثم قاتل، ابتدا اسلام بياور، آنگاه عازم ميدان نبرد شو» [1] هميشه، هم هدف بايد مقدس باشد هم وسيله و براي رسيدن به مقاصد عالي، نبايد از وسيله باطل استفاده كرد. قـبيله «ثقيف» خدمت پيامبر (ص) رسيدند و عرض كردند به شرطي حاضريم ايمان بياوريم كه: «لا نـنـحني و لا نكسر الها بايدينا و تمتعنا باللات سنة! فقال (ص): لاخير في دين ليس فيه ركوع و سجود، فاما كسر اصنامكم بايديكم فذلك لكم اما الطاغية اللات فاني غير ممتعكم بها» [2] «نـمـاز نـخوانيم، بتها را هم با دست خود نشكنيم و اجازه بدهيد يك سال ديگر، اين بتها را عبادت كنيم!! رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: ديني كه در آن نماز نباشد، در آن خيري نيست، اما بتها را مي توانيد خودتان بشكنيد و اما عبادت بتها را هم به شما اجازه نخواهم داد». در حـالـي كـه اگـر كـسي قائل به هدف و وسيله مقدس نباشد، مي گويد: هر نحو و هر زماني كه مي خواهند ايمان بياورند، مانعي ندارد.


پاورقي

[1] مغازي، و اقدي، 1 /47.

[2] بحار، 18 /203.