بازگشت

فرار از مرگ ممكن نيست


در ذيـل آخرين آيه شريفه سوره لقمان (باي ارض تموت) بعض از مفسرين، جرياني را نقل كرده اند كـه روزي ملك الموت در حضور حضرت سليمان، به شخصي كه آنجا بود، چشمانش را خيره كرد وقـتي حضرت عزرائيل رفت، اين شخص پرسيد كه يا نبي اللّه آن شخص كه بود؟

حضرت سليمان فرمود: «او ملك الموت بود». او گـفـت «مـن ديگر نمي توانم اينجا زندگي كنم، چون دچار ترس شده ام، به باد كه در اختيار شماست، دستور بده تا مرا به هندوستان ببرد». حضرت سليمان نيز تقاضاي او را برآورده كرد. بـعدا كه ملك الموت به حضور حضرت سليمان آمد، حضرت سليمان از اوسؤال كرد چرا آن روز به او نـگـاه مـي كردي؟

ملك الموت گفت: «به من امر شده بود كه در همان روز او را در هندوستان قـبـض روح كـنـم و من متحير بودم كه او اين مسافت بعيده را چگونه طي خواهد نمود، اما وقتي رفـتم، او را در آنجا ديدم» آري، اين همان اراده الهي است كه وقتي چيزي تعلق بگيرد، ديگر از آن راه فراري نيست [1] .


پاورقي

[1] تفسير منهج الصادقين، 7 /253.