بازگشت

استخاره و طلب خيرخواهي


موضوع ديگري كه اينجا مطرح شده، كلمه «استخرت اللّه» در بيان سيدالشهدا (ع) است كه البته اسـتـخـاره اصـطـلاحـي مـنظور نيست هر چند استخاره متعارف واگذار كردن امور به خداوند متعال است و اينكه آنچه ذات باري تعالي براي بنده مي پسندد، همان واقع شود و اين يكي از صفات مؤمن است كه تصميم خود را در مقابل اراده ازلي پروردگار، چيزي نداند و از خداوند بخواهد آنچه خـيـر و مـصـلـحـت و عـاقـبـت بـه خـيـري بـراي بـندگان است، همان محقق شود انسان چون فكرش محدود است قهرا نمي تواند آينده نگر باشد، و به همين علت است كه تصميمي مي گيرد و بعد پـشـيمان مي شود، يا چه بسا بر انجام امري مصر بوده ولي بعدا كه آن امر واقع نمي شود، چقدر هم خـوشـحـال مي شود و مي گويد الحمدللّه كه واقع نشد و خداوند خير مرا خواسته بود، منتها انسان وقتي امور را به خداوند واگذار مي كند، قهرا در مقابل اراده الهي، بايد تسليم باشد و اعتراض نكند، حضرت موسي (ع)عرض كرد: خدايا! كدام يك از بندگانت مبغوض ترند: «قال الذي يتهمني، قال و من خلقك من يتهمك، قال نعم الذي يستخيرني فاخير له والذي اقضي القضا له و هو خير له فيتهمني» [1] «خـطـاب آمـد آن بنده اي كه مرا متهم كند عرض كرد: آيا از بندگان كسي هست كه تو را متهم كـنـد؟

خـطـاب آمـد بلي، آن بنده اي كه از من خيرخواهي مي كند و من خيرش را در پيش او قرار مـي دهـم و آن بـنـده اي كـه قـضـا و تقديرم را براي او قرار مي دهم و برايش خير است، اما مرا متهم مي كند». الـبته استخاره اصطلاحي كه امروزه در ميان شيعيان رواج دارد از همين باب است كه انسان چون از عـاقبت امور اطلاعي ندارد، قهرا از خداوند متعال مي خواهد كه او را از سرگرداني و تحير نجات دهد و آنچه خير اوست برايش قرار دهد.


پاورقي

[1] سفينه، «خير» بحار، 13 /356.