بازگشت

ملاقات امام حسين با عمر الاطرف


ملاقات امام حسين (ع) با عمر الاطرف [1] «حدثني ابي ان رسول اللّه (ص) اخبره بقتله وقتلي و ان تربتي تكون بقرب تربته فتظن انك علمت مالم اعلمه و انه لا اعطي الدنية من نفسي ابدا ولتلقين فاطمة اباها شاكية ما لقيت ذريتها من امته و لا يدخل الجنة احد اذاها في ذريتها» [2] هـنـگـامي كه سيدالشهدا (ع) از بيعت با يزيد امتناع مي كند، «عمر الاطرف» به خدمت برادرش مـي رسـد در حـالـي كه حضرت، تنهاست عرض مي كند: از برادرت امام حسن مجتبي (ع) شنيدم اينجا گريه و صداي ناله و ضجه او بلند مي شود و نمي تواند به سخنانش ادامه بدهد امام حسين (ع) او را به سينه خود مي چسباند و مي فرمايد: «شنيدي كه من كشته خواهم شد» عرض مي كند: خدا آن روز را نياورد. امام (ع) فرمود: «سالتك بحق ابيك بقتلي اخبرك؟،

به حق پدرت سوگند! آيا به قتل من تو را خبر داده است؟».

عرض مي كند: آري، چه مي شود كه بيعت كني؟!».

سـيـدالـشـهـدا (ع) فـرمـود: «پـدرم بـه مـن خـبـر داد كـه پـيـامـبـر (ص) خـبـر كشته شدن او (امـيـرالـمـؤمـنـين (ع» و مرا داده است و اينكه تربت من و پدرم نزديك هم خواهد بود آيا گمان مي كني آنچه را كه تو مي داني من نمي دانم، ولي من حاضر نيستم زير بار ذلت بروم و فاطمه عليها الـسـلام پـدرش رسـول خـدا (ص) را مـلاقات خواهد كرد و از مصيبتهايي كه به فرزندانش رسيده شكايت خواهد نمود و كسي كه در حق فرزندان فاطمه ستم كند، وارد بهشت نخواهد شد». وقتي كه «عمر الاطرف» خبر شهادت حسين (ع) را شنيد چنين گفت: «ويـقـال انـه لما بلغه قتل اخيه خرج في معصفرات له و جلس بفنا داره و قال انا الغلام الحازم و لو خرجت معهم لذهبت في المعركة» [3] .


پاورقي

[1] «عـمـر الاطـرف» آخـريـن فـرزنـد اميرالمؤمنين (ع) و کنيه اش «ابوالقاسم»است چون شـرافـتـش فـقط از ناحيه پدر است، به او «اطرف» گفته مي شود، در مقابل «عمرو بن علي بن حسين» که «اشرف»ناميده مي شود، چون شرافتش از طرف پدر، به اميرالمؤمنين (ع) و از طرف مـادر، به حضرت زهرا عليها السلام منتهي مي شود «عمر الاطرف» با خواهرش «رقيه» تواما به دنيا آمدند نام مادرش «صهبا ثعلبيه»است، فرزندش «محمد بن عمر الاطرف» با خديجه دختر حـضـرت سـجـاد (ع) ازدواج کرد و از او صاحب سه فرزند شده است به نامهاي: «عبداللّه، عبيداللّه و عـمر» در سن 75 سالگي در «ينبع» وفات يافته است حجاج مي خواست «عمر الاطرف» را در تـولـيـت صـدقات پيامبر (ص) و علي (ع) با «حسن مثني» شريک نمايد ولي «حسن» نپذيرفت و شـکـايت حجاج را نزد عبدالملک به شام برد، لذا توليت موقوفات، منحصرا با «حسن مثني» شد (سفينه،«عمر» عمدة الطالب، 331).

[2] ملهوف، 12 الامام الحسين و اصحابه، 1 /108.

[3] قاموس الرجال، 7 /215.