بازگشت

پدر مروان


پـدر مـروان، حـكـم بـن ابـي الـعـاص، عموي عثمان بن عفان، از مسخره كنندگان پيامبر (ص) بوده است و پشت سر حضرت، با حركات دست و پا، تقليد آن حضرت را در مي آورد كه پيامبر (ص) در چنين حالتي نگاهش به او افتاد و فرمود: «كن كذلك» و در اثر نفرين پيامبر (ص) تا آخر عمر، دچار لـقـوه و ارتعاش بدن گرديد وقتي هم اجازه ورود به مجلس پيامبر (ص) را خواست، پيامبر (ص) از صـدايش او را شناخت، فرمود: «ائذن واله، لعنة اللّه عليه و علي من يخرج من صلبة الا المؤمن منهم ذو مكر و خديعة». «اجـازه دهـيد وارد شود، لعنت خدا بر او و بر كساني كه از صلب او بيرون مي آيند مگر مؤمنين از آنان كه داراي خدعه و فريب هستند». پـيـامـبـر (ص) وي را بـه طـائف تبعيد نمود عثمان در زمان خلافت ابوبكر و عمر وساطت كرد كه عمويش را به مدينه برگردانند ولي آنان حاضر نشدند فرمان پيامبر (ص) را نقض كنند اما وقتي كه حـكـومـت بـه خـود عـثـمـان رسيد، با زير پا گذاشتن دستور پيامبر (ص) عمويش را به مدينه برگرداند!! [1] «مـروان» از طـرف مـعاوية تا سال 48 حاكم «مكه، مدينه و طائف» بود، ولي بعدا او را عزل كرد مجددا بعد از مرگ معاويه، عده اي از مردم شام با او بيعت كردند و حدود ده ماه حكومت كرد، چون «ضـحاك بن قيس فهري» براي «عبداللّه بن زبير» بيعت مي گرفت، در «مرج راهط» اين دو دسته با هم جنگيدند و ضحاك كشته شد و حكومت شام و مصر براي مروان، قطعي گرديد.


پاورقي

[1] اسدالغابه، 2 /34 الحديد، 6 /149 حياة الحيوان، 2 /422 پيغمبر و ياران، 2 /273.