بازگشت

ملاقاتهاي امام حسين


ملاقات وليد بن عتبه حاكم مدينه با امام حسين (ع).

«ايـها الامير! انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و بنا فتح اللّه و بنا ختم اللّه و يزيد رجـل فـاسق شارب الخمر، قاتل النفس المحرمة، معلن بالفسق و مثلي لا يبايع لمثله و لكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون، اينا احق بالخلافة و البيعة» [1] بـه دنبال هلاكت «معاويه» در نيمه رجب سال شصت و روي كار آمدن يزيد، وي، طي نامه اي به «وليد بن عتبه» پسر عمويش كه حاكم مدينه بود از او خواست تا از سه نفر بيعت بگيرد: 1 ـ امام حسين (ع). 2 ـ عبداللّه بن زبير. 3 ـ عبداللّه بن عمر. چـون نـامـه بـه او رسـيد، وي جريان را با «مروان» در ميان گذاشت، مروان گفت: «مصلحت ايـن اسـت كـه تـا خبر مرگ معاويه منتشر نشده و اينان مطلع نشده اند، از آنان بيعت بگيري و اگر مخالفت كردند، گردنشان را بزني». «ولـيـد» در هـمـان شـب به سراغ امام حسين (ع) فرستاد حضرت با سي نفر از جوانان بني هاشم و غلامان خود در حالي كه مسلح بودند به مقابل دارالخلافه رسيدند و آنان بيرون ايستادند كه اگر صداي امام (ع) بلند شد براي دفاع از امام، وارد شوند. بعد از مطرح كردن مرگ معاويه و بيعت با يزيد، حضرت در پاسخ فرمود: «اي امـيـر! ما خاندان نبوت و رسالت هستيم، خانه ما محل رفت و آمد ملائكه است، تمام امور از ما شروع شده و به ما ختم مي شود و يزيد مردي دريده و شارب الخمر و قاتل انسانهاي بي گناه است كه علني مرتكب فسق مي شود و شخصي همانند من با او بيعت نمي كند اكنون ما و شما صبر مي كنيم تا پايان كار و نتيجه را ببينيم كه كدام سزاوارتر به خلافت هستيم». حضرت در اين ملاقات، به دو سابقه اساسي اشاره مي كند: اول: مـا از خـانـدان نـبـوت هستيم كه خداوند متعال اراده فرموده اين خاندان، باعظمت بمانند، چنانچه در سوره نور، آيه 36 مي فرمايد: (في بيوت اذن اللّه ان يرفع و يذكر فيها اسمه). وقتي كه اين آيه شريفه نازل شد، ابوبكر برخاست و با اشاره به خانه اميرالمؤمنين (ع) و فاطمه (س) گفت: «آيا اين خانه هم از همان خانه هايي است كه خداوند اراده فرموده تعظيم شود؟».

پيامبر (ص) فرمود: «نعم من افاضلها [2] ، آري، از برترين آنها است». اگر كسي بخواهد به خدا برسد، راه آن از طريق اهل بيت است، چنانچه امام باقر (ع) مي فرمايد: «ال محمد ابواب اللّه و رسله و الدعاة الي الجنة و القادة اليها والادلا عليها الي يوم القيامة» [3] . «آل مـحـمـد، راه رسـيـدن بـه خداوند هستند، دعوت به بهشت مي كنند و مردم را به آن هدايت مي كنند تا روز قيامت». خانه هاي ما محل تردد و رفت و آمد ملائكه است، منتها ملائكه گاهي براي زيارت آل محمد مي آيند و گـاهـي بـراي عـرض اعـمال بندگان و گاهي هم براي فراگرفتن علوم، چنانچه «حبيب بن مظاهر» از امام حسين (ع) سؤال مي كند: «اي شـي كـنـتـم قـبل ان يخلق اللّه تعالي آدم (ع)؟

قال: كنا اشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلم الملائكة التسبيح و التهليل و التحميد» [4] «دوم»: چهره يزيد و كارنامه سه ساله او. پيامبر (ص) در حديثي مي فرمايد: «لا يـزال امـر امـتـي قـائمـا بـالـقـسـط، حـتي يكون اول من يثلمه رجل من بني امية يقال له يزيد» [5] «امر امت من به عدالت و درستي است تا به دست شخصي از بني اميه به نام يزيد، شكسته مي شود». يـزيـد، مردي عياش، قمار باز، شرابخوار و اهل لعب و لهو بود «عبداللّه بن حنظله» يزيد را اينگونه معرفي مي كند: «انه رجل ينكح امهات الاولاد و البنات و الاخوات و يشرب الخمر و يدع الصلاة» [6] «يزيد، مردي است كه با محارم جمع مي شود، شرب خمر مي كند و نمازنمي خواند». از ابـوالحسن عمادالدين علي بن محمد طبري (الكياالهراسي) كه از فقهاي شافعيه است، در مورد جـواز لعن بر يزيد سؤال كردند، گفت: «ما صراحتا مي گوييم كه لعن او جايز است و چطور چنين نباشد در حالي كه به دنبال شكار يوزپلنگ و مردي قمار باز و شرابخوار بود هو المتصيد بالفهد و اللاعب بالنرد و مدمن الخمر» [7] «يزيد» در دوران حكومتش، مرتكب سه عمل زشت شد كه ننگ آن در تاريخ مانده است: 1 ـ شهادت امام حسين (ع) و اصحابش و اسارت خاندان وي.

2 ـ قتل عام مردم مدينه كه در تاريخ به «واقعه حره» از آن ياد مي شود. سـپـاهـي به فرماندهي «مسلم بن عقبه» مامور قتل عام مردم مدينه شدند و جان و مال و ناموس مسلمين در كنار روضه نبوي را مباح شمردند كه رسول خدا (ص) درباره مردم مدينه فرمود: «من اخاف اهل المدينة اخافه اللّه و عليه لعنة اللّه و الملائكة و الناس اجمعين» [8] «هر كس مردم مدينه را بترساند، لعنت خداوند و ملائكه و مردم بر او باد». «ابن قتيبه» نقل مي كند: «در واقعه حره، هشتاد نفر از صحابه پيامبر (ص) و هفتصد نفر از قريش و انـصار و ده هزار نفر از مردم مدينه كشته شدند و ديگر، از اصحاب بدر كسي باقي نماند اين واقعه در 27 ذيحجه سال 63 واقع شده است» [9] 3 ـ حـمـلـه بـه خـانـه خدا و محاصره مكه جهت سركوبي «عبداللّه بن زبير» كه در اثر آتشبارها، پرده هاي خانه خدا سوخت اين واقعه در صفر سنه 64 واقع شده است يزيد، در نيمه ربيع الاول سال 64 جان به مالك دوزخ سپرد.


پاورقي

[1] ملهوف 10 الامام الحسين و اصحابه، 1 /105 اعيان الشيعه، 1 /587 بحار، 44 /325.

[2] مجمع البيان، 7 /144.

[3] مجمع البيان، 1 /284.

[4] الانوار الساطعه في شرح زيارة الجامعة، 1 /415 بحار 60 /311.

[5] تاريخ الخلفا، سيوطي، 208 ـ 209.

[6] تاريخ الخلفا، سيوطي، 208 ـ 209.

[7] حياة الحيوان، 2 /175، «فهد».

[8] تاريخ الخلفا، سيوطي، 209.

[9] الامامة و السياسة، 1 /185.