بازگشت

روضه


يكي از القاب حضرت عباس (ع) «باب الحوائج» است «سيد صالح حلي» در اشعارش مي فرمايد:



باب الحوائج ما دعته مروعة

في حاجة الا و يقضي حاجتها



يـعـنـي: حضرت عباس باب الحوائجي است كه هيچ شخص گرفتاري او را صدا نمي زند مگر آنكه حاجت روا مي شود».



عشاق چون بدرگه معشوق رو كنند

از آب ديدگان تن خود شستشو كنند



قربان عاشقي كه شهيدان كوي عشق

در روز حشر رتبه او آرزو كنند



عباس نامدار كه شاهان روزگار

از خاك كوي او طلب آبرو كنند



بي دست ماند و داد خدا دست خود به او

آنانكه منكرند بگو روبه رو كنند



گر دست او نه دست خدائي است پس چرا

از شاه تا گدا همه رو سوي او كنند



در گاه او كه درگه باب الحوائج است

باب الحوائجش همه جا گفتگو كنند



حضرت عباس (ع) چون بر زمين افتاد: «نادي باعلي صوته: ادركني يا اخي، فانقض عليه ابوعبداللّه كـالصقر فراه مقطوع اليمين واليسار، مرضوخ الجبين،مشكوك العين بسهم مرتثا بالجراحة فوقف عليه منحنيا و جلس عند راسه يبكي حتي فاضت نفسه» [1] .

بـا صـداي بـلند، برادر را صدا زد، حضرت مانند باز شكاري، سريعا خود را بر بالين عباس رساند در حالي كه دو دست عباس قطع، پيشاني شكسته، چشم با اصابت تيري مجروح شده بود، حضرت، با كمر خميده، در بالين سر او گريه كنان نشست».



ديده برهم منه اي سرو بخون غلطيده

كه نگويند حسين داغ برادر ديده




پاورقي

[1] ابصار، 30.