بازگشت

پاسخ امام حسين به نامه عبداللّه بن جعفـر


«لـو كـنـت فـي جحر هامة من هوام الارض لاستخرجوني حتي يقتلوني، واللّه، ليعتدن علي كما اعتدت اليهود في يوم السبت» [1] يـكـي از كساني كه براي امام حسين (ع) نامه نوشته و شخصا به ملاقات آن حضرت رفته، «عبداللّه بـن جـعـفر طيار» [2] .

است «عبداللّه» وقتي از حركت سيدالشهدا (ع) به سمت عراق مطلع مي شود، نامه اي به اين مضمون به حضرت مي نويسد و به دو فرزندش «عون و محمد» مي دهد كه به حضرت برسانند: «انـي مـشـفق عليك من هذا الوجه ان يكون فيه هلا كك و استئصال اهل بيتك،ان هلكت اليوم اطـفـئ نـور الارض، فـانـك علم المهتدين و رجا المؤمنين، فلا تعجل بالسيرفاني في اثر كتابي والسلام». «از ايـن سفر بر شما بيمناك هستم كه كشته شوي و خاندانت اسير و درمانده شوند، با كشته شدن شـمـا، نور زمين خاموش مي شود، زيرا شما چراغ هدايت و اميد مؤمنين هستي در حركت به طرف عراق عجله مكن و خودم به دنبال اين نامه، خدمت خواهم رسيد والسلام». اين نامه، «عبداللّه» را آرام نكرد، زيرا موقعيت حساس و با روحيه حسين بن علي (ع) نيز آشنا است كه او رهبر آزادگان مي باشد و تن به ذلت نمي دهد، لذا دست به اقدام ديگري مي زند و آن رفتن به نـزد «عـمـرو بن سعيد» حاكم مكه و گرفتن امان نامه براي حضرت است و براي اطمينان خاطر بـيـشتر امام (ع) برادر حاكم مكه، «يحيي بن سعيد» را همراه خود مي آورد، ولي حضرت در پاسخ همه اين اقدامات مي فرمايد: «اگـر در لانه جنبنده اي از جنبنده هاي زمين باشم، مرا بيرون مي آورند و خواهند كشت و بر من ستم مي كنند همچنان كه يهود، ستم كردند و در روز شنبه به صيد ماهي پرداختند و حريم الهي را شكستند». اني رايت رسول اللّه (ص) في منامي و امرني بامر لابد ان انتهي اليه». «پيامبر را در عالم رؤيا ديدم و به من دستوري فرموده كه بايد آن را انجام بدهم». «عبداللّه» پرسيد: آن رؤيا و دستور چيست؟

. حضرت فرمود: «ما حدثت احدا بها و ما انا محدث بها حتي القي ربي» [3] «به احدي نگفته و نخواهم گفت تا هنگامي كه خداوند را ملاقات كنم».


پاورقي

[1] مقتل الحسين (ع) خوارزمي، 1 /217.

[2] «عـبـداللّه» فـرزنـد «جـعفر طيار»، برادرزاده و داماد اميرالمؤمنين (ع) است، همسرش «زيـنـب کـبري» و مادرش «اسما بنت عميس»است وي اولين مولود از مسلمانان در سرزمين حـبـشه است در سنه هشتاد، در سن نود سالگي از دنيا رفته است، مادرش «اسما» بعد از شهادت جعفر طيار، با ابوبکر و بعد از او با اميرالمؤمنين (ع) ازدواج کرده است لذا «عبداللّه» و محمد بن ابي بکر و يحيي بن علي» برادران امي هستند (اسدالغابه، 3 /133 استيعاب، 3 /880).

[3] طبري، 5 /387 کامل ابن اثير، 4 /40.