بازگشت

تحليل نامه امام


اين نامه در عين اختصار، حاوي مطالب ارزشمندي است كه بايد به آن توجه شود:

1 ـ علم امام حسين (ع) به شهادت خود و اصحابش. در مـنـاسـبتهاي مختلف در اين كتاب متذكر شديم كه حضرت، مساله كشته شدن خود را مطرح كـرده اسـت از جـمـله: در نامه اي به «عبداللّه بن جعفر»، در ملاقات با «محمد بن حنفيه»، در گـفتگو با «اباهرم» در برخورد با «عمرالاطرف» و در سخن با «ام سلمه و ابومحمد واقدي» و دهـهـا مورد ديگر، به كشته شدن خود تصريح كرده اند و علت اصرار اصحاب بر نرفتن امام (ع) به كوفه براي همين بود كه از پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) شنيده بودند كه در عراق حسين (ع) را خواهند كشت. در اصول كافي، بابي داريم تحت عنوان «باب ان الائمة (ع) يعلمون متي يموتون»، امام صادق (ع) مي فرمايد: «اي امام لا يعلم ما يصيبه و الي ما يصير، فليس ذلك بحجة للّه علي خلقه» [1] «هر امامي كه نداند چه اتفاقي براي او مي افتد و كارش به كجا منتهي مي شود، اين حجت خداوند بر مردم نيست».

2 ـ پـايـان كـار را براي همه روشن كرده است كه همه كشته مي شوند و هر كس براي هدف ديگري آمده، از همينجا برگردد، فردا عده اي نگويند ما به طمع حكومت و رياست رفته بوديم ولي مطلب عـوض شـد، لـذا در مـراحل مختلف، بيعت را از اصحاب برداشت كه هر كس مي خواهد برود، برود وقـتي خبر شهادت «حضرت مسلم» رسيد، فرمود: «من احب منكم الا نصراف فلينصرف، ليس عليه منا ذمام» [2] و شاهدش هم كلمات اصحاب در شب عاشورا خطاب به امام حسين (ع) است كه آگاهانه اين راه را انـتخاب كردند امام (ع) در شب عاشورا خطاب به «بشر بن عمرحضرمي» فرمود:«خبردار شدم كـه فـرزنـدت در سر حدات ري اسير شده، من بيعت خودرا از تو برداشتم، برو در آزادي فرزندت تلاش كن» اما او در پاسخ گفت: «اكلتني السباع حيا ان فارقتك يا اباعبداللّه» [3] «زنده، زنده طعمه درندگان شوم اگر دست از ياري تو بر دارم اي حسين!». «زهير بن قين بجلي» گفت: «واللّه لـوددت اني قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتي اقتل كذا الف قتلة و ان اللّه يدفع بذلك القتل عن نفسك» [4] «دوسـت دارم هـزار مـرتـبـه كشته شوم و آنگاه زنده شوم تا بدينوسيله خداوند قتل را از شما دفع كند».

«مسلم بن عوسجه» برخاست و چنين گفت: «لا ابرح حتي اكسر في صدورهم رمحي و اضربهم بسيفي ما ثبت قائمه بيدي» [5] «از شـمـا دست برنمي دارم مگر آنكه نيزه ام را در سينه آنان بشكنم و تا جان دارم با شمشير با آنان بجنگم». «سعيد بن عبداللّه حنفي» چنين گفت: «واللّه لا نـخـلـيـك حتي يعلم اللّه انا قد حفظنا نبيه محمدا (ص) فيك، واللّه لو علمت اني اقتل ثم احيي ثم احرق حيا ثم اذر يفعل بي ذلك سبعين مرة ما فارقتك» [6] «بـه خـدا سـوگند! از شما دست بر نمي داريم تا يقين كنيم كه سفارش پيامبر (ص) را در مورد شما رعـايـت كـرده ايـم به خدا! اگر هفتاد مرتبه كشته شوم سپس زنده شوم، آنگاه مرا بسوزانند (باز) دست از ياري تو برنمي دارم». لـذا آنـانـي كـه براي مطامع دنيوي آمده بودند، زودتر و حتي در بين راه،حضرت را تنها گذاشته و رفته بودند:



مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز

دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد



3 ـ بعد از شهادت حسين (ع) اميد فتح و پيروزي براي كسي نيست، چنانچه مي بينيم بعد از واقعه كـربـلا، حـركـت هاي زيادي انجام شد، ولي موفقيتهاي كامل به دست نيامد، «قيام توابين، واقعه حـره، قـيـام زيد و يحيي» از همين قبيل است كه در نوبه خود در رسوايي حكام اموي، تاثير داشت ولـي نـتـوانست ريشه حكومت اموي را بخشكاند سيد الشهدا (ع) در پيش بيني از آينده و مشكلات و ستمهايي كه مردم خواهند ديد در صبح عاشورا چنين فرمود: «ايـم اللّه، لا تـلـبـثون بعدها الا كريث ما يركب الفرس حتي تدور بكم دور الرحي و تقلق بكم قلق المحور، عهد عهده الي ابي عن جدي (ص)» [7] «به خدا سوگند! بعد از من، فرصت چنداني پيدا نمي كنيد مگر آن مقداري كه اسب سوار، سوار بر اسـب شـود و بعد آسياب زمانه شما را مي چرخاند و نرم و دچار اضطراب مي كند، اين خبري است كه پدرم از رسول خدا (ص) به من داده است».


پاورقي

[1] کافي، 1 /258 «باب ان الائمة (ع) يعلمون متي يموتون».

[2] طبري، 5 /398 ابصار، 48.

[3] ابصار، 103.

[4] ابصار، 62 ـ 97 طبري، 5 /419.

[5] ابصار، 62 ـ 97 طبري، 5 /419.

[6] طبري، 5 /419 ابصار، 126.

[7] ملهوف، 42 ابصار، 12.