بازگشت

روضه






كودكي را كه پدر در سفر است

دائما چشم اميدش به در است



هر صدائي كه ز در ميايد

بخيالش كه پدر ميايد



امام حسين (ع) دختر چهار ساله ائي داشت كه فقط صاحب رياحين الشريعه در ج3 / ص 290 نام او را رقـيـه ذكـر كـرده است، شبي در شام در عالم رؤيا، پدر را ديد و شكايت از ستم هاي مردم نمود، اما چون بيدار شد، جاي پدر را خالي ديد.



بگفت اي عمه بابايم كجا رفت

بدي اين دم برم، ديگر چرا رفت



عمه من بي پدري نديده بودم

سخت است كنون كه آزمودم



لـذا سر پدر را برايش آوردند، مدتي، خيره، خيره به سر نگاه كرد و مي گفت: چه كسي رگ گلوي تو را بريد و مرا در اين سن يتيم كرد؟

تا اينكه لبهايش را بر لبان پدر نهاد و روحش از قفس دنيا پرواز كرد.



رموز عشق بر عالم نشان داد

لبش را برلبش بنهاد و جان داد [1] .




پاورقي

[1] نفس المهموم 259.