بازگشت

روضه


چـون «مسلم بن عوسجه» بر زمين افتاد، حضرت حسين (ع) همراه «حبيب» بربالين او حاضر شـدنـد حـبيب گفت: «اگر نبود اينكه ساعتي ديگر من هم به تو ملحق مي شوم، دوست داشتم وصي تو باشم». گفت: «آري تو را سفارش مي كنم كه در راه حسين (ع) كشته شوي». حـبـيـب گـفت: «همين كار را خواهم كرد» مدتي گذشت تا اينكه به وسيله ضربت «بديل بن صـريـم» از بـنـي تـمـيم، حبيب بر زمين افتاد، «حصين بن تميم»، شمشيري بر فرقش زد و به شـهادت رسيد مرد تميمي، سر حبيب را جدا كرد حصين بن تميم گفت: «من هم در كشتن او با تو شريك هستم». تميمي گفت: «من قاتل حبيب هستم». حـصـيـن گفت: «من طمعي در جايزه ندارم، سر را تو ببر و از عبيداللّه جايزه بگير، لكن لحظه اي سـر را بـه مـن بده كه به گردن اسبم بيندازم و جولان بدهم تا مردم بدانند كه من در قتل حبيب شريك هستم» ولي تميمي حاضر نمي شد تا اينكه بستگان طرفين، به همين نحو بين آنان اصلاح دادند. «ابـو مـحـنـف» نـقل كرده است: «لما قتل حبيب بن مظاهر هد ذلك الحسين، شهادت حبيب، حسين (ع) را شكست داد». «مرحوم سماوي» چنين مي گويد:



ان يهد الحسين قتل حبيب

فلقد هد قتله كل ركن.



قتلوا منه للحسين حبيبا

جامعا في فعاله كل حسن [1] .



«شهادت حبيب نه تنها حسين (ع) را شكست، بلكه تمام اركان شكسته شد». «با شهادت حبيب، دوستي را از حسين گرفتند كه جامع افعال نيكو بود».


پاورقي

[1] ابصار العين 60 البداية والنهاية 8 / 183.