بازگشت

سرنوشت قاصد


نـامـه را «سليمان بن رزين» مولي الحسين (ع) به كوفه آورد، يكي از مخاطبين نامه، «منذر بن جارود» پدر عيال «عبيداللّه بن زياد» بود «منذر» از باب خوش خدمتي به حكومت و يا از ترس اينكه شايد اين نامه امام حسين (ع) نباشد بلكه دسيسه خود ابن زياد است كه خواسته منذر را محك بزند، لذا «سليمان» را همراه نامه به نزد عبيداللّه آورد و عبيداللّه شبي كه فرداي آن مي خواست از بصره به كوفه بيايد، دستور داد قاصد امام حسين (ع) را در بصره به دار آويختند [1] .

توضيح: سپاه حسيني از دو دسته تشكيل شده بود: «عرب و غير عرب» كه غير عرب را «موالي» مي گفتند كه تعداد مواليان را به اختلاف نوشته اند از جمله: 1ـ سليمان مولي للحسين. 2ـ حارث بن نبهان مولي حمزة بن عبدالمطلب. 3ـ منجح مولي للحسين. 4ـ عامر بن مسلم. 5ـ جابر بن حجاج مولي عامر بن نهشل. 6 ـ سعد مولي عمر بن خالد صيداوي. 7ـ قارب الدئلي مولي للحسين. 8ـ رافع مولي لاهل شنوة. 9ـ شوذب مولي لشاكر. 10ـ اسلم التركي مولي للحسين. 11ـ جون مولي ابي ذر. 12ـ زاهر مولي عمر بن خزاعي [2] 13ـ سالم مولي عامر العبدي. 14ـ سالم مولي بني المدينة الكلبي. 15ـ سعد مولي علي (ع). 16ـ شبيب مولي حرث. 17ـ قارب مولي الحسين (ع). 18ـ نصر مولي علي (ع). 19ـ واضح مولي حرث [3] .

3 ـ عكس العمل مخاطبين نامه. يكي از مخاطبين نامه «احنف بن قيس» است كه از اشراف بصره و از ياران اميرالمؤمنين (ع) است وي از نـظـر سـجـاياي اخلاقي، مردي حليم است كه حلم او ضرب المثل بوده در جنگ جمل هم شـركـت كـرده و بـه حضرت عرض مي كند: اگر مي خواهيد با دويست نفر سرباز شما را ياري كنم و اگر مي خواهيد شش هزار نفر را از جنگيدن عليه شما باز دارم، حضرت راه دوم را پذيرفت [4] «احـنـف» در پـاسـخ امام (ع) به يك آيه از قرآن مجيد اكتفا كرد و اشاره نمود كه فعلا زمان قيام نـيـسـت و بـه عـراق نـيـا كـه تـضعيف مي شوي: «فاصبر ان وعد اللّه حق و لا يستخفنك الذين لا يوقنون» [5] .

«يـزيـد بـن مـسعود» هم قبايل «بني تميم و بني حنظله و بني سعد» را جمع كرد و از آنان قول همكاري گرفت وي طي نامه اي به امام (ع) اظهار آمادگي نمود و چون نامه وي به حضرت رسيد، در حق او دعا كرد: «امنك اللّه من الخوف و ارواك يوم العطش الاكبر». اما هنگامي كه مي خواست با جمعيتي براي نصرت حضرت بيايد، خبر رسيد كه حسين بن علي (ع) به شهادت رسيده است.


پاورقي

[1] طبري، 5 /357، ابصار، 53، ملهوف، 19.

[2] حياة الحسين، 3 /152.

[3] ابصار العين، 111،108، 54، 79، 54، 54 و 85.

[4] سفينة، «حنف» بحار، 44 /339.

[5] حياة الحسين، 2 /323 ملهوف، 18.