بازگشت

روضه


سخنان اميرالمؤمنين (ع) با قبر پيامبر (ص) هنگام دفن صديقه كبري (ع).

الـسـلام عـليك يا رسول اللّه عني و عن ابنتك النازلة في جوارك و السريعة اللحاق بك قل يا رسول اللّه! عـن صـفـيـتك صبري و رق عنها تجلدي و ستنبئك ابنتك بتضافر امتك علي هضمها فاحفها السؤال و استخبرها الحال» [1] «سـلام مـن و دخترت را بپذير كه زود در جوار تو آرميد و به شما ملحق شد با رفتن فاطمه، صبرم انـدك و پـوسـت بدنم نازك گرديده است اي رسول خدا! به زودي دخترت از مصيبتهايي كه امت شـمـا بـر او وارد كـردند، به شما خبر مي دهد (اما اگر زهرا ـ عليها السلام ـ دم فروبست و چيزي نگفت) شما در پرسيدن، اصرار ورزيد و از حال او جويا شويد».



رفتي و لي از غصه دل با پدر مگو

گفتي كنار تربت پاكش دگر مگو



يا فاطمه! رسول امين را غمين مخواه

با او زجور امت بيدادگر مگو



از ماجراي غصب فدك ايها البتول

زآن سيلي و گرفتن قرص قمر مگو



از آستان خانه به وقت هجوم خصم

ز آن ماجرا و قصه قتل پسر مگو



زين غم كه گشت مكتب توحيد منحرف

با او به قلب خسته و چشمان تر مگو



چز آن ضرب تازيانه و اين بازوي كبود

كز من نهفته ماند براي پدر مگو



ز آن اشكها كز غم هجران روي باب

از ديده ريختي همه شب تا سحر مگو



وز حال زار شيعه و از شاهد غمين

كاينسان نهفته قبر تو شد از نظر مگو



(شعر از: حسين آستانه پرست).


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه 193.