بازگشت

گفتگوي سدير صيرفي با امام صادق


«سـديـر صـيـرفـي» [1] بـه خـدمت امام صادق (ع) شرفياب شد و عرض كرد: واللّه مايسعك القعود!، به خدا قسم! در خانه نشستن براي شما روا نيست!». امام (ع): چرا يا سدير؟

. سـديـر: بـراي ايـنـكـه دوسـتان و شيعيان و ياوران شما آنقدر زيادند كه اگر اين جمعيت را جدت اميرالمؤمنين (ع) داشت، ديگران طمع در حكومت او پيدا نمي كردند. امام (ع): شيعيان ما را چقدر تخمين مي زني؟

. سدير: صدهزار. امام (ع): صد هزار!. سدير: بلكه بالاتر، دويست هزار نفر. امام (ع): دويست هزار نفر! سدير: بلكه بالاتر، نيمي از جمعيت دنيا طرفدار شما هستند. امـام (ع): سكوت كردند، آنگاه رو كردند به سدير و فرمودند: «آيا مي تواني همراه ما تا ينبع [2] بيايي؟

». عرض كردم: آري. امـام (ع) فرمود: «الاغ و استري را آماده كردند، من جلو رفتم كه بر الاغ سوار شوم، حضرت فرمود: الاغ را به من بده، عرض كردم: استر براي شما زيبنده تر و محترم تر است. فـرمود: الاغ براي من راحت تر است، من پياده شدم و حضرت بر الاغ و من بر استر سوار شدم، مدتي راه رفتيم، چون وقت نماز رسيد، حضرت فرمود: پياده شو تا نماز بخوانيم بعد فرمود: اما اين زمين شـوره زار است و نماز در آن روا نيست [3] ، دوباره به راه خود ادامه داديم تا به زمين خاك سرخ رسيديم، حضرت به جواني كه مشغول چرانيدن تعدادي بزغاله بود، اشاره كرد و فرمود: «واللّه يا سدير! لو كان لي شيعة بعدد هذه الجدا ما وسعني القعود». «بـه خـدا سـوگـند! اگر تعداد شيعيان من به اندازه اين بزغاله ها بود، نشستن در خانه برايم روا نبود». آنـگـاه پياده شديم و نماز را خوانديم، پس از تمام شدن نماز، بزغاله ها را شمردم،(فقط) هفده راس بود [4] ».


پاورقي

[1] سدير، بالسين المهملة المفتوحة، «تنقيح المقال» سدير.

[2] «يـنـبـع» نـام مـحـلـي اسـت کـه حـجـاج مـصري از آنجا عبور مي کردند و داراي چشمه، و زراعت و نخلستان بوده است.

[3] صـاحـب عـروة الـوثـقـي در امـکنه مکروهه براي نماز مي فرمايد: «التاسع: الارض السبخة، زمـيـنـي کـه شـوره زار بـاشـد، نـمـاز خـوانـدن در آن کراهت دارد»، (عروة، کتاب الصلاة، باب الامکنة المکروهة).

[4] اصول کافي، 2 /242، «باب قلة عدد المؤمنين».