بازگشت

نامه به بزرگان كوفه


وقتي حُر كاروان امام حسين عليه السلام را رهگيري كرد، و امام نيز به تهديدات او اعتنائي نكرد تا آنكه در سرزمين كربلا فرود آمدند، نامه اي به بزرگان كوفه نوشت:

حديث 404

قال الامام الحسين عليه السلام: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليٍّ إِلي سُلَيْمانَ بْنِ صُرَدٍ، وَالْمُسَيِّبِ بْنِ نَجْبَةٍ، وَرُفاعَةِ بْنِ شَدَّادٍ، وَعَبْدِاللهِ بْنِ والٍ، وَجَماعَةِ الْمُؤْمِنينَ، أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلي الله عليه وآله قَدْ قالَ في حَياتِهِ: «من رأي سلطاناً جائراً مستحلاًّ لحرام، اوتاركاً لعهدالله، و مخالفاً لسنة رسول الله، فعمل في عبادالله بالاثم والعدوان ثم لم يغير عليه بقول ولا فعل، كان حقاً علي الله أن يدخله، مدخله»، وَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هؤُلاءِ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّيْطانِ، وَتَوَلَّوا عَنْ طاعَةِ الرَّحْمنِ، وَأَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَعَطَّلُوا الْحُدوُدَ، واسْتَأْثَرُوا بِالْفَي ءِ، وَأَحَلُّوا حَرامَ اللهِ، وَحَرَّمُوا حَلالَهُ، وِ أَنَا أَحَقُّ مِنْ غَيْري بِهذاَ الأمْرِ لِقَرابَتي مِنْ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه و آله و سلم.

وَقَدْ أَتَتْني كُتُبُكُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ بِبَيْعَتِكُمْ، أَنَّكُمْ حَقَكُمْ وَلا تَخْذُلُوني، فَإِنْ وَفَيْتُمْ لي بِبَيْعَتِكُمْ فَقَدْ إسْتَوْفَيْتُمْ حَظَّكُمْ وَرُشْدَكُمْ، وَنَفْسي مَعَ أَنْفُسِكُمْ، وَأَهْلي وَوُلْدي مَعَ أَهاليكُمْ وَأَوْلادِكُمْ، فَلَكُمْ فيَّ اُسْوَةٌ، وَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَنَقَضْتُمْ عَهْدَكُمْ وَمَوايقَكُمْ وَخَلَعْتُمْ بَيْعَتَكُمْ، فَلَعَمْري ماهِيَ مِنْكُمْ بِنُكْرٍ، لَقَدْ فَعَلْتُمُوها بِأَبي وَأَخي وَابْنِ عَمّي، هَلِّ الْمَغْرُورُ اِلاّ مَنِ اغْتَرَّبِكُمْ، فَإنّما حَقَّكُمْ أَخْطَأْتُمْ، وَنَصيبَكُمْ ضَيَّعْتُمْ، وَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ، [1] وَسَيُغْنِي اللهُ عَنْكُمْ وَالسَّلامُ. [2] .

امام حسين عليه السلام فرمود: (اين نامه ايست از حسين بن علي بسوي سليمان بن صُرد خزاعي و مسيّب بن نجبه، و رفاعة بن شدّاد، و عبدالله بن وال، و جماعت مؤمنين.

همانا شنيده باشيد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حيات خويش فرمود:

مسئوليّت مردم برابر حكومت فاسد

«كسي كه ديدار كند سلطان ستمكاري را كه حرام خداي را حلال داند و عهد خداي را درهم شكند و با سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مخالفت كند، و با بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار كند، و در گفتار يا عمل بر ضدّ آن سلطان اقدامي نكند، سزاوار است بر خدا كه او را با آن پادشاه ستمگر محشور گرداند. همانا دانسته ايد كه اين جماعت، اطاعت شيطان را بر طاعت يزدان برگزيده اند و فساد و گناه را آشكار كردند و اجراي حدود الهي را تعطيل كردند، و بيت المال مسلمانان را تاراج كرده اند و حرام خداي را حلال و حلال را حرام داشته اند، و من امروز بر خلافت با پيوندي كه به رسول خدا دارم از هر كس سزاوارترم. و شما بسوي من نامه ها فرستاديد، و پيك ها روانه كرديد كه شما با من بيعت كرديد،و از من دفاع مي كنيد و مرا خوار و تنها نخواهيد گذاشت، هم اكنون اگر بر بيعت خويش استواريد و متابعت مرا واجب مي شماريد به رشد و كمال رسيديد و اهل من از اهل شما بيگانه نخواهد زيست و شما بر شريعت من خواهيد رفت. و اگر رأي شما دگرگون شد، و عهد شكستيد، و بيعت مرا از عهده تان باز كرديد، سوگند بخدا! كه چيز تازه اي نيست، شما اين پيمان شكني را با پدرم و برادرم و پسر عمويم داشتيد، مغرور كسي كه فريب شما را بخورد، پس در بهره وري اشتباه كرديد، و نصيب و بهره خود را ضايع ساختيد، و هركس كه پيمان شكند پس همانا بر ضدّ خويش پيمان شكسته است، بزودي خدا مرا از شما بي نياز خواهد كرد با درود.)


پاورقي

[1] سوره فتح آيه 10.

[2] فتوح ابن أعثم کوفي ج5 ص91، مقتل الحسين‏ عليه السلام خوارزمي ج1 ص234، بحارالأنوار ج44 ص381.