بازگشت

تعريف قضا و قدر


حسن بن ابي الحسن بصري نامه اي به امام نوشت و در آن از قضا و قَدَر الهي پرسيد، امام اينگونه جواب داد.

حديث 363

قال الامام الحسين عليه السلام: إِتَّبِعْ ماشَرَحْتُ لَكَ في الْقَدَرِ مِمَّا اُفْضِيَ إِلَيْنا أَهْلُ الْبَيْتِ، فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَ شَرِّهِ فَقَدْ كَفَرَ. وَ مَنْ حَمَلَ الْمَعاصي غ عَلَيَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ اِفْتَري عَلَي اللهِ اِفْتِراءً عَظيماً، إنّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالي لايُطاعُ بِإِكْراهٍ، وَلايُعْصي بِغَلَبَةٍ، وَلايُهْمِلُ الْعِبادَ في الْهَلَكَةِ. ولكِنَّهُ الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ، وَالْقادِرُ لِما عَلَيْهِ أَقْدَرَهُمْ، فَإِنْ اِئْتَمَروُا بِالطَّاعَةِ لَمْ يَكُنِ لَهُمْ صادّاً عَنْها مُبْطِئاً، وَ إِنْ اِئْتَمَرُوا بِالْمَعْصِيَةِ فَشاءَ اَنْ يَمُنَّ عَلَيْهِمْ فَيَحُولَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما اِئْتَمَرُوا بِهِ، فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَلَيْسَ هُوَ حَامِلُهُمْ عَلَيْهِمْ قَسْراً، وَلاكَلَّفَهُمْ جَبْراً، بِتَمْكينِهِ إيَّاهُمْ بَعْدَ إعْذارِهِ وَ إِنْذارِهِ لَهُمْ وَاِحْتجاجِهِ عَلَيْهِمْ طَوَّقَهُمْ وَمَكَّنَهُمْ.

وَ جَعَلَ لَهُمُ السَّبيلَ إلي أَخْذِ ما إِلَيْهِ دَعاهُمْ، وَ تَرْكِ ما عَنْهُ نَهاهُمْ جَعَلَهُمْ مُستَطيعينَ لِاَخْذِ ما اَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَئٍ غَيْرَ اخِذيهِ، ولِتَرْكِ مانَهاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَي ءٍ غَيْرَ تارِكيهِ. وَالْحَمْدُلِلّهِ الَّذي جَعَلَ عِبادَهُ أَقْوِياءَ لِما أَمَرَهُمْ بِهِ، يَنالُونَ بِتِلْكَ الْقُوَّةِ وَ نَهاهُمْ عَنْهُ، وَ جَعَلَ الْعُذْرَ لِمَنْ يَجْعَلُ لَهُ السَّبَبَ جَهْداً مُتَقَبِّلاً فَأَنَاَ عَلي ذلِكَ أَذْهَبُ وَ بِهِ أَقُولُ، وَاللهِ و أَنَا وَ أَصْحابي اَيْضاً عَلَيْهِ، وَ لَهُ الْحَمْدُ.

امام حسين عليه السلام فرمود: (آنچه در مفهوم «قدر» بتو شرح مي دهم پيروي كن كه شرحي اين چنين از جمله ويژگيهايي است كه بر ما اهل بيت عنايت شده است. هركسي به «قَدَر» ايمان نياورد و نيكي و بدي آن را نپذيرد بخداوند كفر ورزيده است، و هر كس گناهان خود را بحساب خداوند بگذارد افترائي بس بزرگ بخداوند بسته است، خداوند مردم را به جبر و اكراه به اطاعت خود وا نمي دارد و آنان را به زور بر معصيت خود بر نمي انگيزد، ولي بندگان هم در انتخاب راه زندگي بحال خود رها نشده اند بلكه هرچه بندگان دارند خداوند مالك آنهاست، و بر آنچه بندگانش را توان بخشيده مسلّط و قادر مي باشد. اگر بندگان به اطاعت خدا گردن نهند خداوند هرگز مانع اطاعت آنها نخواهد شد، و اگر گناه و معصيت پيشه گيرند اگر خدا خواست بر آنها منّت مي نهد و ميان گناه و آنان سدّي ايجاد مي كند. و اگر از گناه بازنداشت اينگونه نيست كه خداوند آنان را بر انجام گناه مجبورشان ساخته است، بلكه خداوند پس از ارشاد شيخ مفيد و راهنمائي و اتمام حجّت، آزادي و امكان هر عمل را به آنان داده است، خدا بر بندگان خود راهي نهاده است كه بتوانند اوامر و دستورات او را انجام دهند، و منهيّات او را ترك نمايند.

خداوند بر بندگانش توانائي و نيرومندي عطا فرموده تا فرامينش را به اجراء نهد، و از آنچه نهي فرمود، روي گردانند، سپاس خدايي را كه بندگانش را بر انجام اوامر خود نيرومند و توانا كرده و با اين توان و نيرو اوامر و نواحي او را بجاي مي آورند و آنان را كه قدرت عمل و يا قدرت ترك نداده مغرور دانسته است. آري سپاس خداي را، سپاسي كه مورد قبول درگاهش باشد. پس من با اين مرام و عقيده رهرو اين راهم، و سوگند بخدا! اعتقادم نيز همين است، اين است راه من و يارانم و خدا را سپاسگذارم). [1] .


پاورقي

[1] فقه الرضا ص408، معادن الحکمة ج2 ص45، بحارالانوار ج5 ص123.