بازگشت

افشاي جنايات معاويه در سخنراني ها


پس از آنكه معاويه جمعي از ياران حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را همراه با حجر بن عدي را به شهادت رساند، همان سال به سفر حج رفت. در مجلسي با حضرت اباعبدالله عليه السلام ملاقات كرد و با غرورزدگي خاص خودش گفت: «اي اباعبدالله! آيا اين خبر به تو رسيد كه ما با حُجر و ياران او كه شيعيان پدرت بودند چه كرديم؟».

امام پرسيد: چه كرديد؟. معاويه گفت: پس از آنكه آنها را كشتيم، آنها را كفن كرديم، و بر جنازه شان نماز ميّت خوانديم. امام خنده مسخره آميزي كرد و اظهار داشت:

حديث 239

قال الامام الحسين عليه السلام: خَصْمُكَ الْقَوْمُ يا مُعاوِيَةُ، لكِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شيعَتَكَ ما كَفَّنَّاهٌمْ وَلا صَلَّيْنا عَلَيْهِمْ وَلا قَبَّرناهُمْ، وَلَقَدْ بَلَغَني وَقيعَتُكَ في عَليّ وَقيامٌكَ بِبُغضِنا، وَاعْتِراضُكَ بَني هاشِمٍ بِالْعُيُوبِ.

فَإذا فَعَلْتَ ذلِكَ فَارْجِعْ إلي نَفْسِكَ، ثُمَ سَلْها الْحَقَّ عَلَيْها وَلَها، فَاِنْ لَمْ تَجِدْها أَعْظَمَ عَيْباً فَما أَصْغَرَ عَيَبُكَ فيكَ، وَقَدْ ظَلَمْناكَ يا مُعاوِيَةُ فَلا تُوَتّرَنَّ غَيرَ قَوْسِكَ، وَلا تَرْمِيَنَّ غَيْرَ غَرَضِكَ، وَلا تَرْمِنا بِالعَداوَةِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ، فَاِنَّكَ وَاللهِ لَقَدْ أَطَعْتَ فينا رَجُلاً ما قَدِمَ إِسلامُهُ، وَلا حَدَثَ نِفاقُهُ، وَلا نَظَرَ لَكَ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ اَوْدَعْ (يعني عمرو بن العاص)

امام حسين عليه السلام فرمود: (اي معاويه! اين گروه در روز رستاخيز با تو مخاصمه خواهند كرد. بخدا سوگند! اگر ما به ياران تو تسلّط مي يافتيم نه آنها را كفن مي كرديم و نه بر آنان نماز مي خوانديم. اي معاويه! بمن خبر رسيده است كه تو به پدر من ناسزا مي گوئي و عليه او اقدام مي كني و با عيبجوئي، بني هاشم را مورد تعرّض قرار ميدهي، اي معاويه اگر چنين مي كني پس به نفس خويش بازنگر و آن را با حق و واقعيّت ها ارزيابي كن، اگر عيب هاي بزرگ را در آن نيابي بي عيب هم نيستي، درست است كه ما با تو دشمني داريم.

پس از غير كمان خود تيررها مي كني و به هدفي كه ديگران برايت تعيين كرده اند نشانه مي روي، تو از پايگاه نزديك به دشمني و عداوت ما برخاسته اي.

سوگند بخدا! تو از مردي «عمروعاص» اطاعت مي كني كه نه در اسلام سابقه اي دارد، و نه نفاق او تازگي خواهد داشت، و نه رأي تو را خواهد داشت.

اي معاويه! نگاهي به خويشتن بيانداز و اين منافق را رها كن.) [1] .


پاورقي

[1] احتجاج طبرسي ص296، کشف الغمة ج2 ص30، محجة البيضاء ج4 ص226، وسائل الشيعة ج2 ص704.