بازگشت

دفاع از ناموس


معاويه پس از شهادت امام علي عليه السلام و قرارداد صلحي كه با امام حسن عليه السلام داشت تلاش مي كرد در بني هاشم راه هاي نفوذي بيابد و پيوند خويشاوندي برقرار كند، از اين رو به فرماندار خود در مدينه، مروان، نوشت دختر عبدالله بن جعفر، ام كلثوم را براي يزيد خواستگاري كند و مراسمي نيز در مسجد مدينه برپا كند (مي خواستند دختر پاك حضرت زينب عليها السلام را گرفتار ناپاك شرابخواري چون يزيد كنند).

مروان سران بني اميّه را در مسجد جمع كرد و در يك سخنراني كوتاه از يزيد آلوده دامنِ شرابخوار تعريف كرد، و اظهار اميدواري كرد كه اينگونه ازدواجها پيوند دوستي برقرار كند.

عبدالله بن جعفر همسر حضرت زينب عليه السلام در جواب گفت، ازدواج اين دختر به من ارتباطي ندارد بايد دائي او حضرت اباعبدالله عليه السلام تصميم بگيرد. امام حسين عليه السلام در همان اجتماع مسجد و پس از سخنان فريبكارانه مروان بپاخاست و اظهار داشت:

حديث 212

قال الامام الحسين عليه السلام: اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذي اِخْتارَنا لِنَفْسِهِ، وَارْتَضا نالِدينِهِ وَاصْطَفانا عَلي خَلْقِهِ، وَاَنْزَلَ عَلَيْنا كِتابَهُ وَ وَحْيَهُ، وَ اَيْمُ اللهِ لايَنْقُصُنا اَحَدٌ مِنْ حَقِّنا شَيْئاً اِلاَّ اِنتْقَصَهُ اللهُ مِنْ حَقِّهِ، في عاجِلِ دُنْياهُ وَ آخِرَتِهِ، وَلا يَكُونُ عَلَيْنا دَوْلَةُ اِلاَّ كانَتْ لَنا الْعاقِبَةُ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حينٍ. [1] .

ثم قال: يامَرْوانُ قَدْ قُلْتَ فَسَمِعْنا: اَمَّا قَوْلُكُ: مَهْرُها حُكْمُ أَبيها بالِغاً ما بَلَغَ، فَلَعَمْري لَوْ اَرَدْنا ذلِكَ ما عَدَوْنا سُنَّةَ رَسُولِ اللهِ في بَناتِهِ وَنِسائِهِ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ ثِنْتا عَشَرَةَ اَوْقِيَةً، يَكُونُ اَرْبَعَمِأَةٍ وَ ثَمانينَ دِرْهَماً. وَأمَّا قَوْلُكَ: مَعَ قَضاءِدَيْنِ اَبيها، فَمَتي كُنَّ نِسائُنا يَقْضينَ عَنَّا دُيُونَنا؟ وَاَمَّا صُلْحُ مابَيْنَ هذَيْنِ الْحَييَّنِ، فَاِنَّا قَوْمٌ عادَيْنا كُمْ فِي اللهِ، وَ لَمْ نَكُنْ نُصالِحُكُمْ لِلدُّنْيا، فَلَعَمْري فَلَقَدْ اَعْييَ النَّسَبُ فَكَيْفَ السَّبَبُ. وَأمَّا قَوْلُكَ: اَلْعَجَبُ لِيَزيدَ كَيْفَ يَسْتَمْهِرُ فَقَدِ اسْتَمْهَرَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْ يَزيدَ، وَمِنْ أبِ يَزيدَ وَمِنْ جَدِّ يَزيدَ.

وَأمَّا قَوْلُكَ: اِنَّ يَزيدَ كُفْوُ مَنْ لاكُفْوَلَهُ، فَمَنْ كانَ كُفْوُهُ قَبْلَ الْيَوْمِ فَهُوَ كُفْوُهُ الْيَوْمَ مازادَتْهُ اِمارَتهُ في الْكَفاءَةِ شَيْئاً. وَ اَمَّا قَوْلُكَ: بِوَجْهِهِ يُسْتَسْقَي الْغَمامُ، فَاِنَّما كانَ ذلِكَ بِوَجْهِ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه وآله. وَاَمَّا قَوْلُكَ: مَنْ يَغْبِطُنا بِهِ أكْثَرُ مِمَّنْ يَغْبِطُهُ بِنا، فَاِنّما، يَغْبِطُنا بِهِ أهْلُ الْجَهْلِ، وَيَغْبِطُهُ بِنا اَهْلُ الْعَقْلِ». (ثم قال بعد كلام:) فَاشْهِدُوا جَميعاً اِنّي قَدْزَوَّجْتُ اُمَّ كُلْثوُمَ بِنْتَ عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرٍ مِنْ ابْنِ عَمِّها الْقاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ؛ عَلي اَرْبَعَمِائِةٍ وَثَمانينَ دِرْهَماً، وَقَدْنَحَلْتُها ضَيْعَتي بِالْمَدينَةِ. أو قال: أرْضي بِالْعَقيقِ، وَ اِنَّ غَلَّتَها فِيِ السَنَةِ ثَمانِيةُ آلافِ دينارٍ، فَفيها لَهُماغِنيً اِنْشاءَاللهُ.

امام حسين عليه السلام فرمود: (سپاس خداوندي را كه ما اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را براي خود انتخاب، و براي تداوم دين خود رضايت داد، و ما را براي رهبري انسانها برگزيد، و قرآن و وحي را بر ما نازل كرد. سوگند بخدا! كسي از حق ما نمي كاهد جز آنكه خداوند از حق او در دنيا و آخرت خواهد كاست، و دولت و حكومت ما سرانجام جاودانه است، و به زودي از خبر آن آگاه خواهيد شد. اي مروان تو سخنراني كردي و ما شنيديم. اينكه گفتي مهريّه ام كلثوم بر أساس رأي پدرش عبدالله بن جعفر است هر مقدار كه بخواهد تعيين كند. سوگند به جانم ما هرگز از سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در ازدواج دختران و زنان و خاندانش عدول نخواهيم كرد كه «بيست اوقيه، معادل 480 درهم» است.

دشمني در راه خدا

و اينكه گفتي قرض هاي پدرش را هم خواهيد پرداخت. راستي در چه زماني زنان ما بني هاشم، قرض هاي ما را مي پرداختند؟ و اينكه گفتي اين ازدواج پيوند دوستي بين دو قبيله ايجاد مي كند. ما بني هاشم با شما سران بني اميّه در راه دين خدا دشمني كرديم و جنگيديم و هرگز براي رسيدن به دنيا با شما صلح نخواهيم كرد، فاميل بودن ما نتوانست ما را به وحدت برساند، حال چگونه با ازدواج مي توان به وحدت رسيد؟

افشاي چهره يزيد

و اينكه گفتي در شگفتم از يزيد كه چگونه از اين دختر خواستگاري مي كند؟، بدان كساني از اين دختر خواستگاري مي كنند كه از يزيد و پدر يزيد و جدّ يزيد برترند و اينكه گفتي همانا يزيد همتاي كسي است كه همتائي ندارد. كسي كه تا كنون همتاي يزيد بود، امروز نيز خواهد بود و چيزي بر آن اضافه نگرديد و اينكه گفتي ابرها بخاطر چهره يزيد مي بارند، همانا اين تعريف تنها براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم زيبنده بود نه ديگران [2] و اينكه گفتي آنانكه غبطه مي خورند به يزيد، بيش از آنانند كه بما اهل بيت عليه السلام غبطه مي خورند.

همانا آنانكه آرزو مي كنند مقام يزيد را جاهلان اين مردمند و آنانكه آرزو مي كنند مقام ما را، صاحبان عقل و انديشه اند.) سپس نسبت به ازدواج امّ كلثوم دختر حضرت زينب عليها السلام اظهار داشت: (تمام جمعيّت حاضر در مسجد گواه باشيد كه من دختر خواهرم، ام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر را به عقد پسر عموي او قاسم بن محمّد بن جعفر در آوردم، و مهريّه او را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و زمين خودم در منطقه عقيق كه در آمد كشاورزي سال آن هشت هزار دينار است براي بي نيازي و كمك هزينه زندگي، به اين دو زوج جوان بخشيدم كه بي نياز باشند. انشاءالله)

مروان، فرماندار مدينه وقتي اين برخورد قاطعانه را ديد از مسجد بيرون رفت. [3] .


پاورقي

[1] سوره ص آيه 88.

[2] چه اينکه اين جمله از شعر معروف حضرت ابوطالب در مدح رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است که اينگونه سرود:



وابيضّ يستسقي الغمام بوجهه

ثمال اليتامي عصمة للاراملي



زمين روشن شد که ابرها از چهره رسول ‏خدا باريدند او که سرپرست يتيمان و پناهگاه درماندگان است.

[3] بحارالانوار ج 44 ص207 ح4، مناقب آل ابي‏طالب ج4 ص41-38.