بازگشت

دفاع از مواضع بر حق خويش


در روز عاشورا كه همه ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، امام تنهاي تنها آماده پيكار شد و به ميدان آمد و خطاب به عمر سعد فرمود: «من يك نفرم شما هم، يك نفر، يك نفر با من نبرد كنيد.» يكي از فرماندهان نظامي شام به نام «تميم بن قحطبة» برابر امام قرار گرفت و گفت اي پسر علي تا كجا بايد دشمني خود را با يزيد ادامه دهي؟.

حديث 209

قال الامام الحسين عليه السلام: اَنَا جِئْتُ اِلي مُحارَبَتِكُمْ اَمْ اَنْتُمْ جِئْتُمْ إلي مُحارَبَتي، اَنَا مَنَعْتُ الطَّريقَ عَنْكُمْ اَمْ اَنْتُمْ مَنَعْتُمُوهُ عَنّي، وَقَدْ قَتَلْتُمْ اِخْوَتي وَأَوْلادي، وَلَيْسَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْني إِلاّ السَّيْفُ [1] .

امام حسين عليه السلام فرمود: (من به جنگ شما آمدم يا شما به جنگ من آمديد؟ من راه را بر شما بستم يا شما راه را به رويم بستيد؟ شما برادر و فرزندانم را شهيد كرديد حال بين من و شما شمشير حكم خواهد كرد.)

فرمانده نظامي شام با كمال جسارت به امام حسين عليه السلام گفت: «نزديك من بيا تا شجاعت را بتو نشان دهم.» امام حسين عليه السلام نعره اي كشيد و پيش رفت و با شمشير چنان بر گردن آن فرمانده شامي زد كه سر بريده اش تا 50 زراع پرتاب شد. ترسي در لشگر كوفيان افتاد كه فرمانده ديگري به نام «يزيد أبطحي» فرياد زد و گفت اين همه لشگر در برابر يك نفر زانو زديد، و چون در شجاعت و نبرد معروف بود، خود به جنگ امام عليه السلام آمد، همه لشگريان نگاه مي كردند.

امام حسين عليه السلام به او فرمود: مرا نمي شناسي كه بي واهمه اي بسوي من مي آيي؟. آن شخص جواب نداد و حمله را آغاز كرد، امام چنان با شمشير بر سر او كوبيد كه جسم او به دو نيمه تقسيم شد، و لاشه اش بر زمين افتاد.


پاورقي

[1] معالي السبطين ج2 ص30.