بازگشت

بزرگواري و گذشت


روزي امام حسين عليه السلام با جمعي از دوستان، وارد باغ خود در مدينه شد كه غلام آن حضرت به نام «صافي» نگهبان باغ بود. ورود امام به درون باغ بگونه اي بود كه «صافي» متوجّه نشد و مشغول غذا خوردن بود، امّا روش غذا خوردن او امام را بخود مشغول داشت. زيرا هر قرص ناني كه بر مي داشت نصف آن را بسوي سگي كه در پيش روي او نشسته بود مي انداخت.

وقتي از غذا خوردن فارغ شد، ما را ديد و با خوشحالي فراوان سلام كرد و پوزش طلبيد.

امام حسين عليه السلام پرسيد: چرا در غذا خوردن هر قرص ناني كه بر مي داشتي نصف آن را بسوي سگ باغ مي انداختي؟. صافي پاسخ داد: من غلام شما و نگهبان اين باغ مي باشم، و اين سگ نيز نگهبان باغ است، وقتي سفره انداختم در مقابل من نشست، و بمن نگاه مي كرد. من حيا كردم كه او گرسنه باشد و من غذا بخورم، از اين رو هر قرص نان را مساوي تقسيم كردم، نيمي خود و نيم ديگر را به سگ مي دادم. وقتي امام حسين عليه السلام پاسخ غلام خود را شنيد، گريه كرد و فرمود:

حديث 28

قال الامام الحسين عليه السلام: إِنْ كانَ كَذلِكَ فَأَنْتَ عَتيقٌ للَّهِ تَعالي وَوَهَبْتُ لَكَ اَلْفَيْ دينارٍ.

امام حسين عليه السلام فرمود: (اگر چنين است تو را در راه خدا آزادكردم ودو هزاردينارنيز بتو بخشيدم).

غلام گفت: اگر مرا آزاد كني من دست از تو بر نميدارم و باغبان تو در اين باغ باقي خواهم ماند. وقتي امام وفاداري او را ديد، همه باغ را به او بخشيد و فرمود:

إِنَّ الْكَريمَ يَنْبَغي لَهُ أَنْ يُصَدِّقَ قَوْلَهُ بِالْفِعْلِ، أَوَ ما قُلْتُ لَكَ إجْعَلْني في حِلٍّ فَقَدْ دَخَلْتُ بُسْتانَكَ بِغَيْرِ إِذْنِكَ، فَصَدَّقْتُ قَوْلي وَ وَهَبْتُ الْبُسْتانَ وَ ما فيهِ لَكَ، فَاجْعَلْ اَصْحابيَ الَّذينِ جاؤوا مَعي أَضْيافاً وَ أَكْرِمْهُمْ مِنْ أَجْلي اَكْرَمَكَ اللهُ تَعالي يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بارَكَ لَكَ في حُسْنِ خُلْقِكَ وَ أَدَبِكَ.

(انسان بزرگوار بايد عمل او گفتارش را تأييد كند، مگر به شما نگفتم كه من را حلال كن زيرا بدون اجازه شما وارد باغ شدم، پس گفتارم را با عمل تصديق كردم كه اين باغ را با آنچه در آن است بتو بخشيدم، پس دوستان مرا ميهمانان من بحساب آور و به آنان احترام بگذار، خدا تو را در روز قيامت كرامت ببخشد، و اين اخلاق نيكو و ادب تو را مبارك گرداند). [1] .


پاورقي

[1] مجالس السنية ج1 ص26 مجلس 12، مستدرک الوسائل ج7 ص192 حديث 8006، مناقب ابن شهر آشوب مازندراني ج4 ص75، بحارالانوار ج44 ص194 حديث4.