بازگشت

اتمام حجت با همراهان


حضرت سكينه دختر امام عليه السلام نقل مي كند: در بين راه كربلا، در يكي از شب ها كه مهتاب به روشني مي تابيد، از خيمه بانوان بيرون آمده به خيمه پدر و اصحاب او نزديك شدم، ديدم پدرم در ميان جمعيّت ايستاده، خطاب به ياران و همراهان مي فرمايد:

حديث 6

قال الامام الحسين عليه السلام: إعْلَمُوا أَنّكُمْ خَرَجْتُمْ مَعي لِعلْمِكُمْ أَنّي أَقْدِمُ عَلي قَوْمٍ بايَعُوني بِأَلْسِنَتِهِمْ وَقُلُوبِهِمْ، وَقَدِانْعَكَسَ الأمْرُلأنَّهُمْ إِسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْسيهُمْ ذِكْرَاللهِ.

وَالْانَ لَيْسَ لَهُمْ مَقْصَدٌ إِلاَّ قَتْلي وَقَتْلَ مَنْ يُجاهِدُ بَينَ يَدَيَّ، وَسَبْيَ حَريمي بَعْدَ سَلْبِهِمْ، وَ أَخْشي أنْ تَكُونَ ما تَعْلَمُونَ وَتَسْتَحْونَ. وَالْخَدَعُ عِنْدَنا أَهْلِ الْبَيْتِ مُحَرَّمٌ. فَمَن كَرِهَ مِنْكُمْ ذلِكَ فَلْيَنْصَرِفْ، فَالَّليْلُ سَتيرٌ وَالسَّبيلُ غَيْرُ خَطيرٍ وَالْوَقْتُ لَيْسَ بِهَجيرٍ، وَمَنْ واسانا بِنَفْسِهِ كانَ مَعَنا غَداً فِي الْجِنانِ نَجيًّا مِنْ غَضَبِ الرَّحْمنِ، وَقَدْ قالَ جَدِّي مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله: «وَلَدي اَلْحُسَين يُقْتَلُ بِأَرْضٍ كَرْبَلاء غَرِيبَاً وَحيدَاً عَطْشاناً فَرِيداً، فَمَن نَصَرَهُ فَقَد نَصَرَنِي وَنَصَرَ وَلَدَهُ الْقائِم، وَلَو نَصَرَنا بِلِسانِهِ فَهُوَ فِي حِزْبِنا يَوْمَ الْقِيمَةَ».

امام حسين عليه السلام فرمود: (اي همراهان من! بدانيد كه شما با من از ديارتان بيرون آمديد در حالي كه فكر مي كرديد من بسوي مردمي رهسپارم كه هم در زبان و هم در دل با من بيعت كرده اند. ولي الآن ماجرا بر عكس شده است چون كه شيطان بر آنان چيره گشته و ياد خدا را از خاطره آنان فراموش ساخته است. اكنون هدفي جز كشتن من و يارانم را ندارند، ياراني كه كه همگام با من در تلاشند و از حريم اهلبيت دفاع مي كنند. مي ترسم شما اين حقيقت را ندانيد و يا حياء بورزيد، حيله و نيرنگ از ديدگاه ما اهلبيت حرام است. اكنون هر كس از شما همراهي با ما را خوش ندارد باز گردد، پوشش شب فراگير است و راه ها بي خطر، زمان گرما و حرارت هم نيست، هر كس با اختيار خويش با ما دوستي و همراهي كند البتّه در بهشت با ما خواهد بود و از غضب خداي رحمان نجات خواهد يافت كه جدّم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «فرزندم حسين در ساحل فرات در سرزمين كربلا تنها و با لب تشنه كشته مي شود، هر كس او را ياري كند مرا ياري كرده است و فرزند او قائم آل محمّد (عج) را ياري كرده است، و اگر كسي تنها با زبانش ما را ياري كند در روز قيامت در ميان حزب ما خواهد بود.») [1] .

حضرت سكينه مي گويد: سوگند به خدا سخنان پدرم به پايان نرسيده بود كه مردم را ديدم ده نفر، ده نفر، از اطراف آنحضرت پراكنده شدند و تنها «هفتاد و يك نفر» باقي ماندند، در آن حالت سر به آسمان برداشتم و گفتم: «بار خدايا آنها ما را خوار كردند تو آنان را خوار گردان، دعاي آنان را اجابت مكن، دشمن را بر آنان مسلّط گردان، و از شفاعت جدّم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم محرومشان دار». و گريه به من امان نمي داد كه خدمت عمّه ام امّ كلثوم رسيدم، ماجرا را به روشني باز گفتم، او نيز به گريه افتاد و از تنهائي برادر گريست، با هم خدمت حضرت اباعبدالله عليه السلام آمديم.

امّ كلثوم گفت: برادر ما را به مدينه، حَرَم جدّ ما رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بازگردان. امام پاسخ داد:

يا اُخْتاهْ! لَيْسَ لي إِلي ذلِكَ سَبيلٌ

(خواهرم، راهي براي بازگشت به مدينه براي من وجود ندارد).


پاورقي

[1] دمعة الساکبه ص 271، ناسخ التواريخ ج2 ص257، اسرار الشهادة ص268.