بازگشت

در رثاي پنجمين اختر تابناك ولايت






آمدم در كربلا تا با خدا سودا كنم

از دل و جان حكم او را مو به مو اجرا كنم



آمدم تا در ره عهدي كه بستم با خدا

دين و قرآن را به خون خويشتن احيا كنم



آمدم تا برگه آزادي اسلام را

با نثار خون هفتاد و دو تن امضا كنم



آمدم تا نخل توحيد خدا را بارور

با نثار اكبر و عبّاس مه سيما كنم



آمدم تا بر عليه دشمنان جدّ خود

با قيام خويش بر پا، محشر عظمي كنم



آمدم تا تشنه لب، جان در ره جانان دهم

نقش خود را در زمين كربلا ايفا كنم



آمدم تا بندگان را رهنمائي سوي حقّ

با اسيري رفتن ذريّه زهراء كنم



آمدم تا با نثار كودك شش ماهه ام

زاده مرجانه را بي چاره و رسوا كنم [1] .



شرح احوال شهيدان، گرچه زد آتش به جانم

از غم سالار ايشان، سوخت مغز استخوانم



يادم آمد رفتنش، چون با تن تنها به ميدان

اشك ريزان همچو باران، از سحاب ديدگانم



از پي اتمام حجّت، ايستاد آن حجّت حقّ

ليك با حالي كه تقريرش نگنجد در زبانم



گفت و اي، لشكر من آخر زِيْن عرش كردگارم

بنده خاصّ خدا و پادشاه إنس و جانم



علّت ايجاد موجودات و سِرّ كاف و نونم

مقصد و مقصود حقّ از خلقت كَون و مكانم



واجب ممكن نما و ممكن واجب صفاتم

اوّلين مخلوق خلاّق زمين و آسمانم



صورت انسان كامل از سلاله ماء و طينم

احسن التّقويم حقّ را معني و شرح و بيانم



يادگار حيدر صفدر، اميرالمؤمنينم

زاده خيرالبشر، پيغمبر آخر زمانم



شاه بطحا، ماه يثرب، زاده زهراي اطهر

گر نباشم، هر چه باشم، من شما را ميهمانم




پاورقي

[1] اشعار از شاعر محترم ژوليده.