بازگشت

برانگيختن فطرت سليم و روح غيرتمندي و آزادگي مسلمين


از ديگر نكات مهم در قيام عاشورايي حسين (ع)، بيدار كردن وجدان خفته و برانگيختن روح غيرتمندي و آزاديخواهي در انسانها بود. امام راحل «ره» در اين زمينه فرموده اند:

-سيد شهيدان و سرور اولياي خدا... با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملتها تا آخر (صحيفه نور - ج 2 - ص 11).

عاشورا... فرياد زن «هيهات منا الذلة» (است). (صحيفه نور - ج 16 ص 181) امت اسلامي در زمان پيامبر (ص) عاطفه شديد مكتبي داشتند. اما آگاهي عميق عقيدتي در پيروان هنوز به وجود نيامده بود.

پس از رحلت پيامبر (ص) در نتيجه خطاها و كوتاهيهاي پياپي، كه مسلمانان در اثر روي آوردن و اقبال به دنيا در اثر هجوم ثروتها و غنايم جنگي و بيدار شدن طمع نهفته در درونشان، در زندگي علمي و عملي خود مرتكب شدند، همان عاطفه مكتبي نيز بتدريج از كف رفت. شدت هيچيك از خطاها و كوتاهيها به تنهايي احساس نميشد اما وقتي بر هم انباشته شد به فساد تحويل يافت و فساد به فتنه تغيير قيافه داد. [1] .

مسلمانان در اثر روي آوردن به منافع حقير دنيايي در غفلت به سر ميبرند. و وجدانشان خفته بود. همت عميق مكتبي كه زماني آنان را براي ابلاغ پيام دين حق به ساير سرزمينها كشانده، ضعيف شده بود. بي ارادگي، ضعف در تصميم، خواري روح، ذلت امت و تخدير شديد ديني مسايلي بود كه در جامعه آن روز ديده ميشد.

عواطف امت درگير واقعيات متناقض بود. سخن فرزدق خطاب به سيدالشهدا (ع) كه «قلوبهم معك و سيوفهم عليك» [2] تفسيري جامع و تفسيري دقيق از جامعه بي اراده آن زمان بود. آري آنان مالك اراده خود نبودند و نداي دل و عواطف و فرياد وجدانشان برخلاف اعمال جنايت بارشان بود. درك ميكردند اما نمي توانستند خود را دگرگون سازند. امام را مي شناسند و دوري بني اميه را اسلام نيز ميدانند، اما زمينه هايي مانع از بروز برخورد با انحرافات ميشود. طمع به مال و منال و پست و مقام، سرگرم شدن به مطامع دنيا، سلطه بني اميه و استبداد معاويه و يزيد كه بر آنها حكومت ميراند. كمرنگ شدن انگيزه و غيرت ديني مردم، زمينه را براي تحقق فسادهاي نظام اموي آماده كرد. همه چيز در نظر آنان بي ارزش مينمود. عقيده، عواطف، احساسات، و ارزشهاي ديني در مقابل حيات محسوس ظاهري اين جهاني بي بها بود. حياتي كه توأم با ذلت و خواري و بندگي ميگذشت. سركوبي، قتل، غارت، تعصبات قبيله اي و مفاخرات قومي و باورهاي جاهلي كه پيامبر رحمت، تلاش گسترده و سعي وافر در از بين بردن آنها داشت مجددا رواج پيدا كرد. بدتر اينكه وفاي به عهد و پيمان كه در جاهليت نيز مرسوم بود از سوي بني اميه و بالتبع مردم كه «الناس علي دين ملوكهم» زير پا گذاشته شد و غدر و خيانت و... رايج گرديد.

سكوت كشنده و آزار دهنده همراه با تأييدهاي منفعت طلبانه و سودجويانه از سوي علماي سوء و دين به دنيا فروش كه به استخدام طاغوت زمان درآمده بودند، همه و همه و... مجموعه ء عوامل بيروني و دروني، تغييرات عجيب روحي و نهادي در امت اسلامي ايجاد كرد و مي رفت كه زحمات جانفرساي پيامبر خاتم و صحابه گرانقدرش به كلي پايمال شود. طبيبي دلسوز بايد تا عمق بيماري و فاجعه را دريابد و به طبابت دلسوزانه پردازد.

هدف امام (ع) ايجاد تغيير بود. ميخواست فطرت سليم انساني، روح غيرتمندي و آزدمنشي مسلمانان و بلكه آدميان را برانگيزد و در روح و نهاد آنان دگرگوني ايجاد كند. حركت امام (ع) عدم بيعت با يزيد، قبول دعوت كوفيان و سپس مبارزه شجاعانه و شهادت وسيله اي براي به حركت درآوردن جامعه، شوراندن انگيزه ها، بيداركردن وجدان عمومي مردم و احساسات و عواطف عميق مذهبي و ايجاد آگاهي مكتبي و احساس مسئوليت در مردم بود. حركت امام (ع) فريادي بود در سكوت و شعله اي بود در تاريكي ظلماني جاهلي و تلنگري بود بر وجدان خفته ء مردم آن روزگار و پيامي براي جهانيان آزاد انديش و آزاد مرد.

از بيان امام (ع) در كنار قبر جد بزرگوارش رسول خدا (ص) و گلايه و كشوه حضرت (ع) از مردم، [3] ميتوان وضعيت ناگوار جامعه آن روز را دريافت. جامعه اي كه حتي عواطف مكتبي خود نسبت به رسول و اهل بيت پاكش را بتدريج از كف داده بود. در پاسخ پيشنهاد بيعت از سوي يكي از نزديكانش [4] فرمود: «به خدا قسم من هيچگاه زير بار ذلت نخواهم رفت.» [5] و در جواب برادرش محمد حنفيه ميگويد: «برادر اگر در تمام دنيا هيچ پناهگاه و مأواي نباشد باز هم با يزيد بيعت نخواهم كرد» [6] روح آزادگي و آزادمردي و غيرتمندي و پرخاشگري نسبت به فساد مسلط حاكم را در اين عبارات ميتوان ديد.

از بيانات امام (ع) آشكارا تحقير مرگ دريافت ميشود و اين در تحقير زماني كه سرگرم شدن به مطامع دنيا و دلبستگي شديد به منافع مادي، روحيه تسليم و غفلت و فرار از مرگ را در جامعه رواج داده، خيلي معنادار است. تفسير جديدي كه او از مرگ ارائه كرده، درس آموز است.

اعلام آمادگي براي شهادت در كنار مرقد مطهر رسول خدا، [7] پاسخهاي متعدد به اطرافيان پاسخ ايشان به عبدالله بن عمر و اشاره به ماجراي كشته شدن يحيي بن زكريا [8] كه در طول سفر خود بارها از آن ياد ميكند. نامه اش به بني هاشم [9] خطبه حسين (ع) در مكه، كه در آن مرگ را چون گردنبندي برگردن انسانها لازم شمرده است. [10] پاسخ ايشان به ابن عباس، [11] اشعار امام در پاسخ مردي كه از كوفه مي آمد و خبر مخالفت كوفيان با امام را به ايشان داد و در آن مرگ با شمشير را افضل دانسته است، [12] پاسخ امام به حر كه آيا مرا از مرگ ميترساني و اشعاري كه خواند، [13] خطبه امام پس از ورود به كربلا و سعادت خواندن مرگ [14] و بسياري موارد ديگر حاكي از عظمت روحي امام و حقير شمردن دنيا و مرگ در مقابل مسئوليت و تكليفي است كه براي دستيابي به هدف متعالي حفظ و احياي دين به عهده دارد.

امام (ع) پس از ورود به كربلا به ايراد خطبه اي در ميان ياران و خاندان خويش پرداخت و با بيان اينكه اوضاع، دگرگون، زشتيها ظاهر، فضايل، سركوب و فراموش شده و از فضيلتهاي انساني چيزي باقي نمانده مگر اندكي مانند قطرات ته مانده در ظرف آب و سايه شوم ذلت و خواري و بندگي ننگين طواغيت بر زندگي مردم گسترانيده شده است و اينكه در چنين محيط ننگيني «مؤمن» بايد به فداكاري و جانبازي دست يازد. مرگ را سعادت و زندگي با ستمكاران را رنج و نكبت ميخواند. در ادامه سخن امام (ع) جمله اي است كه انسانشناسي عميق آن حضرت را بيان ميكند:

«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون» [15] .

امام (ع) خطاب به دينداران آن روز و هر روز فرياد دارد كه «مردمان بندگان دنيايند و دين مايه شيريني دهانشان. پشتيباني ايشان از دين تا آنجاست كه زندگيشان ميگذرد و آنگاه كه در بوته امتحان قرار گيرند دينداران كم خواهند بود.».

آري آدميان آنگاه كه در كوره حوادث و بلايا و شدايد قرار گيرند و به محك گذارده شوند چهرهاي واقعي خود را نشان خواهند داد و اين سنت الهي است كه در جهان جاري است و قرآن كريم نيز بر اين نكته تأكيد بسيار دارد و آزمايش را وسيله جداسازي مؤمن از غير مؤمن و مجاهد از قاعد دانسته است. [16] شدايد و حوادث بزرگ، فارق مردان بزرگ و مردان حقير، آزاد مردان و بندگان حقيقت طلبان و منفعت جويان، پايمردان و سست عهدان، عملگرايان و شعار دهندگان، صالحان و طالحان خاصان و آلودگان و در يك كلمه دينداران و دنيامداران است و امام (ع) چه خوب از اين آزمون الهي سربلند بيرون آمد و بيرق بيداري و آزادگي را بر سرزمين غفلت زدگان و خاموشان برافراشت. صحنه كربلا عرصه آزمايش انسانيت بود و در اين عرصه اوج انسانيت و حضيض آن به نمايش درآمد و «سيه روي شد هر كه در او غش بود.».

امام (ع) در اولين سخنراني خود در كربلا خطاب به لشكريان عمر سعد به موعظه آنان پرداخت و اتمام حجت كرد و گفت: «به خدا سوگند دست ذلت در دست آنان نميگذارم و از صحنه جنگ مانند بردگان فرار نميكنم» [17] و در سخنراني دوم با نكوهش آنان در پيمانشكني چنين فرمود: «آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه، ما را بين دو چيز قرار داده است. شمشير و ذلت، و هيهات كه ما زير بار ذلت برويم.» [18] .

بيان صريح، موضع قاطع، تصميم راسخ و اراده شكست ناپذير امام (ع) مبني بر آزادمنشي و تن به ذلت ندادن از اين عبارتها پيداست. «هيهات منا الذلة» شعاري است كه امام حسين (ع) با ريختن خون خويش، آن را به اثبات رسانيد و اين ضربه بزرگي بود براي برانگيزاندن غيرت ديني و شور مذهبي مردم و بيدار كردن فطرت خواب رفته آنان كه با پشت پا زدن به همه ارزشهاي انساني و اصول ايماني، زير بار ذلت بني اميه سر خم كرده بودند و به منافع دنيايي پست و حقير خود مي انديشيدند.

كلام آخر در اين زمينه سخن امام خطاب به سپاهيان بني اميه و در حقيقت خطاب به همه جهانيان در هر زمان و مكان است؛ پس از اينكه همه ياران و اصحاب و برخي اولاد امام (ع) به شهادت رسيدند و امام (ع) دليرانه دست به حمله هاي پياپي زد. براي تضعيف روحيه حضرت (ع) به سوي خيمه ها حمله آغاز كردند امام (ع) با صداي بلند و رسا فرياد زد:

«يا شيعة آل ابي سفيان، ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم و ارجعوا الي احسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون» [19] .

«اي پيروان خاندان ابوسفيان اگر دين نداريد و از روز بازپسين نمي هراسيد لااقل در زندگي دنياتان آزاد مرد باشيد و اگر خود را عرب مي پندارند به حسب و نسب خود باز گرديد (و شرافت انساني خود را لگدمال نكنيد).».

آري شأن بزرگ قيام عاشورايي امام حسين (ع) انسانسازي و حريت بخشيدن است درسي كه در هر عصر و نسلي ميتوان آن را آموخت و به تجربه نشست.

امام راحل «ره» آورده است «اگر يك ملتي بخواهد مقاومت كند براي يك حرف حقي بايد از تاريخ استفاده كند... از تاريخ اسلام استفاده كند» [20] «حرف سيدالشهدا حرف روز است، هميشه حرف روز است. اصلا حرف روز را سيدالشهدا آورده است دست ماها داده است. سيدالشهدا همه جا هست. اين نهضتها مرهون امام حسين سلام الله عليه است». [21] «عاشورا قيام عدالتخواهان با عددي قليل و ايماني و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و متكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگي امت در هر روز و در هر سرزمين باشد» [22] «اين خون سيدالشهدا است كه خونهاي همه ملتهاي اسلامي را به جوش مي آورد» [23] «سيد الشهدا... در طول تاريخ آموخت به همه كه راه همين است» [24] .

وجدان خفته مسلمانان بعدها بيدار شد و نهضتهاي چندي رخ داد و موجبات سقوط بني اميه را فراهم ساخت و در طول تاريخ نيز درس بزرگي براي همه آزاديخواهان و آزادانديشان گرديد. [25] .


پاورقي

[1] رک: کامل ابن‏اثير: ج 3 - ص 264.

[2] رک: پي‏نويس شماره 28.

[3] رک: پي‏نويس شماره 20.

[4] اين نزديک طبق نقل صاحب لهوف «عمراطرف» فرزند أميرالمؤمنين (ع) و برادر اوست. ص 23.

[5] رک: سخنان حسين بن علي (ع) ص 24 به نقل از لهوف ص 23.

[6] رک: همان. ص 29 به نقل از مقتل عوالم ص 54 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 188.

[7] رک: پي‏نويس شماره 20.

[8] رک: سخنان حسين بن علي (ع). ص 39 به نقل از لهوف ص 26 - مثير الاحزان ص 20.

[9] رک: همان. ص 46 به نقل از لهوف ص 25 کامل الزيارات ص 75.

[10] رک: همان ص 56 به نقل از لهوف ص 53 - مثير الاحزان ص 21.

[11] رک: همان. ص 61 به نقل ازانساب الاشراف ج 3 ص 162 - طبري ج 7 ص 275 - کامل ابن‏اثير ج 4 ص 39.

[12] رک: همان. ص 109 به نقل از ابن‏عساکر ص 164 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 233 - مناقب ج 4 ص 95.

[13] رک: همان ص 124 به نقل از انساب الاشراف ج 3 ص 171.

[14] رک: پي‏نويس شماره 15 در معاني الاخبار شيخ صدوق روايتي از امام سجاد (ع) منقول است که هر چه در روز عاشورا کار سختتر ميشد رنگ رخسار امام حسين (ع) برافروخته‏تر و آرامتر ميشد تا آنجا که ديگران ميگفتند «انظروا لا يبالي بالموت» او را ببينيد که از مرگ هراسي ندارد ص 289.

[15] ر. ک: پي نويس شماره 15. سنت وفاي به عهد و عمل بر اساس پيمان، سنت نيکويي بودکه حتي قبل از اسلام در ميان قبايل جاهلي رواج داشت اسلام نيز بر اين سنت صحه گذارد. اما با روي کار آمدن معاويه اين سنت رفته رفته کمرنگتر شد. حتي پيمان صلح با امام حسن (ع) نيز از سوي معاويه زير پا گذاشته شد. امام حسين (ع) در جاي جاي سفر خود نامه‏ها و بيعت آنان را يادآوري ميفرمايد. کوفيان چه بد از عهده آزمايش بر آمده و سست عهدي خود را نشان دادند.

[16] براي نمونه: عنکبوت / 2/ محمد / 32.

[17] رک: سخنان حسين بن علي (ع) ص 194 به نقل از انساب الاشراف ج 3 ص 188.

[18] الا ان الدعي بن الدعي قد رکزبين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة. رک: همان. ص 191 به نقل از تحف العقول ص 171 مقتل خوارزمي ج 2 ص 7 -8.

[19] رک: همان. ص 295 به نقل از مقتل خوارزمي ج 2 ص 33.

[20] صحيفه نور. ج 4. ص 15.

[21] همان، ج 8، ص 69 -70.

[22] همان، ج 9، ص 57.

[23] همان، ج 15، ص 204.

[24] همان، ج 17، ص 58.

[25] حضرت امام خميني «ره» مطالب ديگري نيز پيرامون قيام اباعبدالله الحسين (ع) ذکر کرده اند. عمل به تکليف الهي و قرآني، براي خدا بودن قيام، آينده‏نگري امام (ع)، حرمت تقيه هنگام در خطر بودن دين خدا و آبياري ريشه انقلابها و نهضتها در جهان از جمله آن موارد است. پرداختن به هر کدام از نکات فوق تفصيلي را ميطلبد و از سوي ديگر هر کدام از انگيزه‏هاي فوق. به نحوي ذيل محورهاي احياگرانه قرار مي‏گيرد بنابراين از طرح مجزاي ان صرف نظر شد.