بازگشت

شهادت حضرت قاسم بن الحسن


حضرت قاسم نوجواني بود كه هنوز به حد بلوغ نرسيده بود، شب عاشورا، امام حسين عليه السلام به اصحاب فرمود: فردا همه شما كشته خواهيد شد، قاسم نزد عمويش آمد و عرض كرد: «عمو جان من هم فردا كشته مي شوم»؟ امام عليه السلام او را به سينه اش چسبانيد و فرمود: مرگ در نظر شما چگونه است؟ كَيْفَ الْمَوْتُ عَنْدَكَ؟ حضرت قاسم جواب داد: «اَحْلي مِنْ الْعَسَلِ»: «از عسل بر من شيرين تر است».

امام عليه السلام به او فرمود: تو بعد از بلاي عظيم كشته مي شوي و عبداللّه شيرخوار(برادر حضرت قاسم) هم شهيد مي شود. [1] .

روز عاشورا حضرت قاسم خود را آماده جنگ كرد، به حضور امام حسين عليه السلام براي اجازه گرفتن آمد، امام او را در آغوش گرفت و گريه كردند، سپس قاسم اجازه خواست، امام به او اجازه نمي داد، قاسم آنقدر پافشاري نمود و مكرراً طلب اجازه كرد، تا اينكه امام به او اجازه داد، او در حالي كه اشك از چشمانش سرازير بود به ميدان تاخت. در حاليكه صورتش مانند پاره اي از ماه و در تنش پيراهني عربي و در پايش نعلين و در دستش شمشير بود. پس از مقداري جنگيدن و تعدادي را از بين بردن، بر او هجوم نمودند از اسب بر زمين افتاد.

حضرت قاسم عمويش را صدا زد، امام عليه السلام به بالين او رسيد، بدن او را خون آلود ديد فرمود: «بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ القِيمَةِ فيكَ جَدُّكَ وَ اَبُوكَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلي عَمِّكَ اَنْ تَدْعُوهُ فَلا يُجيبُكَ اَوْ يُجيبُكَ ثُمَّ لا يَنْفَعُكَ صَوْتٌ وَ اللَّهِ كَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصره.

اَلَّلهُمَّ اَحْصِهِمْ عَدَداً وَ لا تُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً وَ لا تُغْفِرْ لَهُمْ اَبَداً صَبْراً يا اَهْلَ بَيْتي لا رَاَيْتُمْ هَواناًبَعْدَ هذَا الْيَوْمِ اَبَداً» [2] .

دور باد از رحمت خدا گروهي كه تو را به قتل رسانيدند، جدت رسولخدا و علي اميرمؤمنان در روز رستاخيز دشمنشان باد.

بخدا قسم بر عموي تو سخت است كه او را به ياريت بخواني نتواند به تو جواب بدهد و يا آنگاه جواب بدهد كه سودي بحالت نبخشد. بخدا سوگند استمداد تو صداي استمداد كسي است كه كشته شدگان از اقوام وي زياد و يار و ناصرش كم باشد.

طبري مي گويد: امام حسين عليه السلام جنازه قاسم را به سوي خيمه حركت داد و در ميان خيمه شهداء و در كنار جنازه فرزندش علي اكبر قرار داد پس خطاب به مردم كوفه چنين نفرين نمود:

«خدايا همه آنان را گرفتار بلا و عذاب خويش بگردان و كسي از آنان را نگذار و هيچگاه آنان را مشمول مغفرت خويش قرار مده» [3] .


پاورقي

[1] الوقايع و الحوادث: 26/3.

[2] کامل ابن اثير: 293/3، ارشاد مفيد: ص 224.

[3] تاريخ طبري: 359/7.