بازگشت

عصر تاسوعا


بنا به نقل طبري عصر پنجشنبه نهم محرم سال 61هجري عمر سعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت در آمد. امام حسين عليه السلام در آن ساعت در بيرون خيمه به شمشيرش تكيه نموده و خواب خفيفي بر چشمانش مستولي شده بود.

وقتي حضرت زينب عليها السلام سر و صداي لشكر عمر سعد را شنيد و جنب و جوش آنها را ديد به نزد امام آمد و عرضه داشت برادر! اينك دشمن به خيمه ها نزديك شده است.

امام حسين عليه السلام سر برداشت و چنين بيان فرمود:

«إنّي رَأيْتُ رَسُولَ اللّه صلي الله عليه وآله فيِ الْمَنامِ فَقالَ لي: إنَّكَ صائِرٌ إلَيْنا عَنْ قَريبٍ.

إرْكَبْ بِنَفْسي أنْتَ يا أخي حَتَّي تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ ما لَكُمْ وَ ما بَدَأَ لَكُمْ وَ تَسْئَلَهُمْ عَمَّا جاءَ بِهِمْ.

...إرْجَعْ اِلَيْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تُؤَخِّرَهُمْ اِلي غُدْوَةٍ وَ تَدْفَعَهُمَ عَنَّا الْعَشِيَّةَ نُصَلّي لِرَبِّنَا الّليْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أنّي اُحِبُّ الصّوةَ وَ تِلاوَةَ كِتابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعاءِ وَاْلاِسْتِغْفارِ» [1] .

اينك جدم رسول خدا را در خواب ديدم كه به من فرمود: فرزندم بزودي به نزد ما خواهي آمد.

سپس برادرش حضرت ابوالفضل عليه السلام را خطاب كرد و چنين فرمود: جانم به قربانت سوار شو و با اينها ملاقات كن و انگيزه و هدف آنان را بپرس.

طبق فرمان امام عليه السلام حضرت ابوالفضل عليه السلام با بيست تن كه زهيربن قين و حبيب بن مظاهر نيز در ميان آنان ديده مي شد بسوي دشمن حركت نموده و در مقابل آنان قرار گرفت و انگيزه حركتشان را سئوال نمود.

لشكريان عمر سعد در جواب گفتند: اينك از سوي امير(ابن زياد) حكم تازه اي رسيده است كه بايد شما بيعت كنيد والا همين الان وارد جنگ خواهيم گرديد.

حضرت ابوالفضل عليه السلام بسوي امام برگشت و پيشنهاد آنان را به عرض آن حضرت رسانيد.

امام در پاسخ فرمود: بسوي آنان بازگرد و اگر توانستي همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن، تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم زيرا خداوند مي داند كه من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم.

عباس بن علي عليهما السلام برگشت و تقاضاي مهلت يك شبه نمود. عمر سعد چون در قبول اين پيشنهاد مردد بود موضوع را با فرماندهان لشكر مطرح و نظر آنان را جويا گرديد.

يكي از فرماندهان به نام «عمرو بن حجاج» گفت: سبحان اللّه، اگر اينها از ترك و ديلم بودند و چنين مهلتي را از تو درخواست مي كردند بايستي به آنان جواب مثبت مي دادي.

قيس بن اشعث يكي ديگر از فرماندهان گفت: به عقيده من هم بايد به اين درخواست حسين جواب مثبت داد زيرا اين درخواست وي نه براي عقب نشيني آنها از جبهه و نه براي تجديد نظر است بلكه به خدا سوگند فردا اينها پيش از تو جنگ را شروع خواهند نمود.

عمر سعد گفت: اگر چنين است پس چرا شب را به آنان مهلت بدهيم؟

به هر حال پس از گفتگوي زياد پاسخ عمر سعد به حضرت ابوالفضل عليه السلام اين بود:

ما امشب را به شما مهلت مي دهيم اگر تسليم شديد و به فرمان امير گردن نهاديد به نزد او مي بريم و اگر امتناع كرديد ما هم شما را به حال خود باقي نخواهيم گذاشت و جنگ است كه سرنوشت شما را تعيين خواهد نمود.

و بدين گونه با درخواست امام عليه السلام موافقت گرديد و شب عاشورا به وي مهلت داده شد.


پاورقي

[1] انساب الاشراف: 185/3- طبري: 319/7.