بازگشت

نقد و پاسخ


براي پاسخ به اين گونه پرسش ها، ضروري است نخست نگاهي كوتاه به آيه مورد بحث وتفسير آن افكنده وآن گاه به بررسي و تحليل اعمال انجام شده از سوي ائمه (ع) بپردازيم .

اين آيه از نظر مفسران ، دو گونه تفسير شده است :

1. برخي معتقدند كه باء در عبارت «بايديكم » زائد است و«ايدي » هم كنايه ازقدرت و قوت است . بر اين اساس معني آيه اين گونه مي شود: در راه خدا انفاق كنيد و براي انفاق نكردن ، قدرت وشوكت خودتان را نابود نكنيد؛ چرا كه مقوله جهاد، به همان اندازه كه به مردان زورمند وكارآزموده نيازمند است ، به اموال وثروت نيز احتياج دارد. گفتني است كه اين معنا، با وضعيتي كه در هنگام بروز جنگ در زمان رسول خدا (ص) اتفاق مي افتاد، تأييد مي شود؛ زيرا در آن زمان ، بسياري از مسلمانان شور وعشق به جهاد در سر داشتند ولي نيازمند بودند.

قرآن در اين زمينه مي فرمايد: (تولوا واعينهم تفيض من الدمع حزناً الا يجدوا ماينفقون )؛ با چشمان گريان وپر اشك بر مي گشتند، محزون بودند كه چرا مالي ندارند وسيله تهيه كنند و در جنگ حاضر گردند.

علامه طباطبايي با طرفداري از نظر فوق ، معتقد است : «گرچه آيه ، به انفاق مال براي برپايي جنگ در راه خدا امر مي كند، اما مفاد آيه مطلق وعموم است و از آن نهي از هرگونه افراط و تفريطي كه موجب هلاكت انسان مي شود، اراده شده است ».

بعضي ديگر از عالمان ، با ادعاي اين كه باء در آيه زائد نيست و واژه «ايدي » هم كنايه از «انفس »، وباء معناي سببيّت است . نهايت اين كه مفعول در آيه حذف شده است وبر اين باورند كه آيه به اين معناست :

خودتان وديگران را، يا ساير نواميستان را به سبب فعاليت هاي خود تباه نكنيد.صاحب تفسير الفرقان از حاميان اين نظر است . از نظر وي ، آيه شامل تهلكه هاي نفسي ، عقلي ، ديني ، عرضي ومالي است . در هر صورت ، شبهه هنگامي طرح مي شود كه گفته شود: گرچه آيه درباره خصوص پرداخت مالي در زمان جنگ سخن مي گويد، لكن با الغاء خصوصيت معني ، مفهوم عام از آن مراد است و مقصود اين است كه انسان نبايد خودرا در اثر افراط وتفريط نابود سازد، ولي اگر چنانچه معتقد باشيم كه آيه ، شامل انفاق درزمان جنگ است ، ديگر شبهه منتفي مي شود.

اين گونه نيست كه ائمه : اين آيه را ناديده گرفته باشند، بلكه در ميان آنان ، امام رضا (ع) را مي بينيم كه در توجيه پذيرش ولايت عهدي از سوي مأمون ، به همين آيه استناد مي كند ومي فرمايد: «اللهم انك قد نهيتني عن الالقاء بيدي الي التهلكه و قد اكرهت و اضطررت »؛ اي خدا تو خود مرا نهي كرده اي از اين كه خودم را فنا سازم ، زيرا مكره و مجبور شدم ...».

2. حركت و راه افتادن علي (ع) سوي مسجد نيز از مصاديق «القاء نفس به هلاكت » نيست ، چرا كه اولاً در روايتي وارد شده كه همين پرسش را حسن بن جهم از امام رضا (ع) مي پرسد و امام (ع) در پاسخ مي فرمايد: «ذلك كان ولكنه خيرّ في تلك الليله لتمضي مقادير الله عزوجل » «آن گونه بود وامام مي دانست ، ولكن همان قضيه در آن شب برگزيده شد تا مقدرات خداوند امضاء گردد.»

ثانياً «امام به علم ظاهري كه قابل محو واثبات است وبداء را پذيراست ، به قضيه علم داشت ونه به علم باطني كه مخصوص خداوند تعالي است وامام بدان آگاهي ندارد.»

از سوي ديگر، حركت وقيام امام حسين (ع) نيز از تحت شمول آيه خارج است به چند دليل :

الف ) هلاكت ، در جان دادن واز دست دادن بدن به دفاع از قرآن و اسلام معني و مفهومي ندارد، در آن جا صدق پيدا مي كند كه انسان ، در عين نياز اسلام و قرآن به جان فشاني او گام پيش نگذارد وخودش را در ظاهر ومرحله عمل از خطرات مصون بدارد. چرا كه اين عقب نشيني وپذيرش ستم ، نوعي تباهي به شمار مي آيد و آيه در پي ارائه اين معناست كه انسان ها حق ندارند اين گونه خودشان را به هلاك كنند. بنابراين ،منظور آيه نهي از هلاكت معنوي و حقيقي ، است نه هلاكت ظاهري و مادي .

ب ) آيه (لا تلقوا بايديكم الي التهلكه ) از نظر علم اصول فقه مطلق است و آياتي كه در رابطه با دفاع ومقابله به مثل نازل شده است ، مقيد هستند. آيه مورد بحث با اين گونه آيات مقيد مي شود. به خصوص با توجه به اين كه در هيچ كدام از آيات مقيد،سخني از قيد «لا تلقوا» نيامده است . پس معلوم مي شود كه از منظر قرآن ، در مقوله دفاع از جان ، آبرو و دين ، هلاكت واز دست رفتن بدن به منظور دفاع ، ارزش ومنزلت عالي هم پيدا مي كند و خداوند، اشخاصي را كه از براي دفاع اسلام وقرآن جان شان را از دست مي دهند، مژده هاي خوب وويژه مي دهد.

ج ) بر اساس قاعده علم اصول فقه ، اين موضوع پذيرفته شده است كه امر اهم در مقام معارضه با امر مهم ، تقدم وترجيح پيدا مي كند. طبق اين قانون ، مي گوييم درست است كه صيانت جان از خطرات مهم است ، ولكن دفاع از كيان اسلام و قرآن به نوبه خوداز آن مهمتر است .

بنابراين صيانت اسلام بر حفظ بدن تقدم مي يابد، گرچه اين صيانت از طريق هلاكت بدن محقق شود.

د) از آنچه بيان شد، معلوم مي شود امر به معروف و نهي از منكر در زمان خطرجاني وضرر مالي ساقط مي شود، در صورتي كه قضيه شخصي يا عادي باشد و اما آن جا كه مسئله حياتي است وعدم اقدام برابر با عذاب اخروي ومساوي با سقوط نظام اسلام و قرآن است عمل به اين اصل حياتي مقيد ومشروط به عدم زيان مالي يا جاني نمي شود.