صحيفه 3
نگاهي گذرا در تاريخ حسين (ع) و دعاها و زياراتي كه درباره آن بزرگوار وارد شده تاحدودي ايشان را شناختيم . و اين شناخت كم ، ولي گران مايه ، براي ما كافي است تا بتوانيم زشت و زيبا را از هم جدا كنيم .
اما چرا مردم عصر وي به اين قدرت از تميز نرسيدند؟
آيا آنها چشم ديدن نداشتند و يا گوش شنيدن ؟
و يا اين كه معيار صحّت و سقم و خوبي و بدي ، نزد آنها، چيزي غير از آن بود كه ما مي دانيم ؟
زيرا سؤال اين است : انساني كه صلاح خويش را مي خواهد و مي تواند خوبي رادرك كند و خير و نيكي را در همسايگي خويش مي بيند؛ چرا به سوي آن ، راهي نيست ؟براي پاسخ به اين مطلب ، لاجرم بايد مردم آن زمان را نسبت به حسين (ع) به احزابي متفاوت تقسيم كرد:
1- گروه اوّل كساني بودند كه قلب سليمي داشتند و چشم خويش را گشوده و نور هدايت را مشاهده مي كردند، كه ايشان رستگارانند.
هر چند كه تعداد ايشان زياد نبود، اما اين خود دليلي است بر اين كه معيار پسنديدگي تغيير نكرده و فطرت آدمي عوض نشده است .
2- گروه دوم كساني بودند كه حقيقتاً چشم ديدن و گوش شنيدن نداشتند.
اينان هر چند كه فضايل اهل بيت عصمت : را ديده بودند، اما چون اهل تفكر و تعقل نبودند، هر آنچه را كه مي شنيدند، مي پذيرفتند و ايشان مستضعفانند.
3- گروه سوم ، كساني بودند كه هم چشم ديدن داشتند و هم شعور فهميدن . اما سيلي ِ نقد را به حلواي نسيه ترجيح مي دادند. ايشان كه در شهوت پرستي و اغواگري يدطولايي داشتند؛ نمي توانستند از طلا و نقره و كام اين دنيا دست بردارند.
اينها كه مهره هاي اصلي ضلالت بودند، تعدادشان چندان زياد نبود. ولي حق را لباس باطل پوشانده و باطل را حق جلوه مي دادند تا عوام دور از ادراك را بفريبند و براي خود لشكري مهيّا سازند.
اين گروه ستم پيشه ، همان يهود امّت و نمود بارزي از جبت و طاغوتند: يلعنهم اللهو يلعنهم الّلاعنون .
در زيارات اباعبدالله(ع) الحسين (ع) به گروه اول و سوم ، به صراحت اشاره شده است ؛ آن جا كه مي فرمايد: «السلام علي الحسين ... و علي اصحاب الحسين ». و آن جا كه مي گويد: «الهم ّ العن العصابة الّتي جاهدت الحسين ».
اين گونه تعبيرها بسيارند كه براي ما پرده از وقايعي شگرف بر مي دارند. آنها به ما مي گويند:
«قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا»