بازگشت

عيسي


عيسي فرزند عذراء است، حسين فرزند فاطمه زهراست. عيسي فرزند مريم است كه ملائكه او را مخاطب قرار داده گفتند يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك علي نساءالعالمين [1] اي مريم خداوند تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و برتري بخشيد بر زنان جهانيان. حسين عليه السلام فرزند كسي است كه ملائكه او را عيسي روح الله و كلمه او خطاب كردند. حسين نورالله و باب رحمت الهي است.

عيسي فرزند سرور زنان جهان دوران خودش مي باشد. حسين فرزند زنان جهانيان در تمام دوران ها است.

عيسي بن مريم همان كسي است كه سنگ زير سرش مي گذاشت. اما حسين سري نداشت كه بر سنگ يا خاك بگذارد.

عيسي بن مريم لباس خشن مي پوشيد، عيسي (فرزند فاطمه) لباسي نداشت.

عيسي بن مريم غذاي خشن مي خورد، عيسي (فرزند فاطمه) سه شبانه روز چيزي نخورد.

عيسي بن مريم مالي نداشت كه آن را بربايند، عيسي (فرزند فاطمه) صاحب خيمه هاي به غارت رفته و لباس مسلوب است.

عيسي بن مريم فرزندي نداشت كه غم از دست دادن فرزند او را غمگين كند، عيسي (فرزند فاطمه) داراي فرزندي بود كه مصيبت از دست دادن او، توان آن حضرت را از ميان برد و ديدگانش را تيره و تار كرد؛ اما براي خدا نسبت به اين مصيبت صبر كرد.

عيسي بن مريم سايه اش در مشارق زمين و مغارب آن بود، اما عيسي (فرزند فاطمه) پيكر مطهرش سه روز در زير آفتاب افتاده بود.

عيسي بن مريم، مركبش پاهايش و خادمش دست هايش بود، اما عيسي (فرزند فاطمه) را نگذاشتند روي پا بايستد و پس از شهادت آن حضرت دست ها و انگشت مباركش را قطع كردند و انگشتر از دستش ربودند.

مقصد سوم

اين مقصد درباره صفاتي است كه به انبياء، به واسطه امام حسين عليه السلام عطا شده كه آن دو چيز است:

اول: حسين براي آنها اسوه است؛ چرا كه هرگاه هر يك از آنها دچار مصيبتي مي شدند، به حسين عليه السلام تاءسي مي كردند و به پيروي از حسين نسبت به آن صبر مي كردند؛ به همين خاطر روزي علي عليه السلام به امام حسين گفت: اي ابا عبدالله! تو از روزگار قديم اسوه بوده اي.

دوم: هر مشكل و گرفتاري كه (براي آنان) پيش مي آمد، با بردن نام حسين عليه السلام براي آن مشكل فرجي حاصل مي شد.

در اين باره رواياتي وجود دارد؛ از جمله:

- روايت اول درباره قبول توبه آدم عليه السلام است؛ وقتي خداوند اسماء خمسه را به آدم تعليم داد، زماني دعايش مستجاب شد كه خدا را به حق حسين سوگند داد.

- روايت دوم درباره آرام گرفتن سفينه نوح عليه السلام است؛ هنگامي كه خداوند به او وحي فرمود كه به خمسه طيبه متوسل شود، كشتي وقتي بر كوه جودي قرار گرفت كه نوح خطاب به خداوند عرض كرد به حق حسين.

- روايت سوم درباره استجابت دعاي زكريا عليه السلام است. وقتي او خطاب به درگاه الهي گفت: خدايا! از جانب خودت فرزندي شايسته و جانشيني صالح به من عطا فرما، خداوند اسماء خمسه را به او تعليم داد و بشارت به يحيي زماني به او داده شد كه خداوند را به حق حسين سوگند داد.

- روايت چهارم درباره نجات يونس عليه السلام از دل نهنگ است؛ آن حضرت به حق خمسه طيبه به درگاه الهي دعا كرد و هنگامي به دشت افتاد كه گفت به حق حسين.

- روايت پنجم درباره برطرف شدن گرفتاري از ايوب عليه السلام مي باشد. زماني آسيب و ناراحتي آن حضرت برطرف شد كه در دعا و توسل به خمسه طيبه خدا را به حق حسين عليه السلام سوگند داد.

- روايت ششم درباره دستيابي به فدايي براي اسماعيل عليه السلام است؛ چرا كه در روايت آمده است منظور از ذبح عظيم، همان حسين عليه السلام است. اين مطلب معنا و مفهومي دارد كه از آن نتيجه نمي شود كه اسماعيل رتبه عالي تري نسبت به امام حسين عليه السلام دارد.

- روايت هفتم درباره بيرون آمدن يوسف عليه السلام از درون چاه است؛ اين كار با توسل به خمسه طيبه حاصل شد و كارواني آمد و سقاي كاروان را فرستادند، و او هنگامي دلو خود را به چاه انداخت كه يوسف گفت: به حق حسين.

- روايت هشتم درباره بيرون آمدن يوسف عليه السلام از زندان مي باشد. وقتي آن حضرت پس از چند سال به پنج تن آل عبا، متوسل شد و وقتي گفت: و به حق حسين، زندانبان آمد و گفت: اي يوسف، اي صديق! ما را به تعبير اين خواب آگاه كن، تا آخر ماجرا...

- روايت نهم درباره برطرف شدن غم و غصه يعقوب عليه السلام است؛ وقتي كار بر او دشوار شد، به درگاه الهي عرض كرد: خدايا! به من رحم كن، چشمانم از دست رفت و نور ندارد. آنگاه خداوند به او وحي كرد كه بگو خدايا به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين، از تو مسئلت دارم كه چشمم و نور چشمم را به من بازگرداني. به محض اينكه نام حسين عليه السلام را به زبان آورد، بشارت دهنده آمد و (با بشارت به يوسف) يعقوب بينايي اش را بازيافت.

- روايت دهم درباره برطرف شدن مشكلات و گرفتاري هاي پيامبران و رفع بلا از آنها، همزمان با ذكر نام حسين عليه السلام مي باشد كه اين امر بسيار واقع گرديد.

همچنين بردن نام حسين عليه السلام همزمان مي شده است با غلبه گريه بر آنها، بدون اينكه علت را بدانند.

در اينجا مي گويم: ما هم گرفتاريم، گرفتار گناه و بلا، مصيبت هاي ناشي از خطاهايمان بس عظيم است؛ لذا از درگاه الهي طلب مي كنيم كه بلا و مصيبت ها را به بركت نام و تأثير اسم آن حضرت از ما دفع نمايد.


پاورقي

[1] آل عمران، آيه 42.