بازگشت

يعقوب


در زيارت امام حسين عليه السلام آمده است كه السلام علي يعقوب الذي رد الله اليه بصره برحمته سلام بر يعقوب پيامبر كه خداوند به رحمت خودش بينايي او را به او بازگرداند. (چون اين عبارت را گفتي) اگر خواستي يعقوب فرزند اسحاق، پدر 12 پسر را قصد كن كه همگي زنده بودند و در خدمتش ايستاده بودند و آنگاه پدر را مخاطب قرار داده گفتند: اي پدر! يكي از ما را گرگ خورد، آنگاه كمر يعقوب از شدت غم خم شد و چشمانش نابينا گرديد؛ و اگر خواستي يعقوب، پدر فرزند تنهايي را قصد كن كه صداي پسرش را شنيد كه مي گفت: ابناه عليك مني السلام پدر جان خداحافظ كه من رفتم.

و اگر خواستي يعقوبي را قصد كن كه پيراهن خون آلود، اما پاره نشده يوسف را ديد، و اگر خواستي يعقوبي را قصد كن كه فرزندش را ديد كه قطعه قطعه شده و در پيراهن و پيكر او جاي سالمي باقي نمانده است.

پسران يعقوب عليه السلام از او خواستند كه يوسف را با خود ببرند تا گردش و بازي كند، اما با آنها مخالفت كرد و گفت: بردن او توسط شما مرا اندوهگين مي كند. حسين عليه السلام وقتي فرزندش علي عازم ميدان شد، زنان با رفتن او مخالفت كردند و او را گرفتند، ولي امام فرمود: بگذاريد برود كه او مشتاق ديدار جدش مي باشد.

بشارت دهنده، پيراهن يوسف را براي يعقوب آورد و او بينايي اش را بازيافت امام حسين عليه السلام صداي (خداحافظي) فرزندش را شنيد و ديدگانش تيره و تار شد.