بازگشت

آدم


تمام ملائكه براي آدم عليه السلام سجده كردند، يعني آن حضرت قبله ملائكه بود. ملائكه نيز بر حسين عليه السلام نماز خواندند و در گرد قبرش ‍ طواف نمودند.

همچنين قبر آن حضرت معراج ملائكه است.

خداوند آدم عليه السلام را در بهشتي ساكن گردانيد، در حالي كه حسين عليه السلام زينت بهشت حورالعين از نور حسين عليه السلام خلق شد.

آدم مزين به لباس بهشتي گرديد؛ در حالي كه حسين عليه السلام را صفي قرار داد.

آدم مبتلا به فراق از بهشت گرديد، اما حسين عليه السلام مبتلا به فراق محبان شد.

آدم مبتلا به كشته شدن فرزندش هابيل شد و خوني را از او ملاحظه كرد كه زمين آن را نوشيد. اما حسين مبتلا به اين شد كه فرزندش تكه تكه شود.

آدم مبتلا به نهي از خوردن (ميوه) يك درخت شد و فراموش كرد و عزمي براي او نمي يابيم، در حالي كه حسين عليه السلام مبتلا شد به نهي از هرگونه علاقه اي و از هر نوع خوردني و آشاميدني، و فراموش نكرد و در او عزمي ملاحظه شد كه در غير از او ديده نشده است.

آدم عليه السلام صفوة الله در عالم صورت است. حسين عليه السلام صفوتي از اين صفوة در عالم معاني است. چرا كه آن حضرت از صفوة است و صفوة از اوست.

شيطان با اين گفته كه من بهتر از آدم هستم بر آدم عليه السلام فخر فروخت و آن هنگامي بود كه ديد آدم از گل نرم پست ساكن آفريده شد. يزيد لعنة الله عليه نيز بر حسين عليه السلام فخر فروخت و آن زماني بود كه خود را بر روي تخت ديد و همچنين ملاحظه كرد كه طرفدارانش مزين به لباس هاي رنگين هستند و اهل و عيالش در قصرها و در پشت پرده ها غرق در طلا و حرير تكبر مي كنند، اما زنان و فرزندان حسين با لباس هاي پاره پاره شده و دربند در مجلس او حاضر شده اند.

همچنين ديد كه فرزندانش معاويه و خالد با بهترين زينت ها و با شكوه و جلال و اسلحه و جواهر در كنارش نشسته اند، در حالي كه فرزندان حسين عليه السلام علي (اكبر) و علي (اوسط) يكي با سر و بدون پيكر و ديگري در غل و زنجير و با جسمي بيمار در مقابل او قرار دارند. خودش را ديد كه بر سر تاج دارد و بر اريكه تكيه زده، در حالي كه حسين عليه السلام سرش ‍ بدون پيكر در مجلس او بر روي زمين در مقابل او قرار دارد و سر برادران آن حضرت و اصحابش نيز همه در مقابلش قرار دارند و مجلس مملو از دشمنان حسين است و بزرگان بني اميه بر صندلي ها نشسته اند. در چنين حالتي يزيد رو به اهل مجلس كرد و شروع به شماتت و ناسزاگويي به امام حسين عليه السلام نمود. او با اشاره به سر مبارك امام گفت: اين شخص بر من فخر مي فروخت و مي گفت: پدرم از پدر يزيد بهتر و مادرم از مادر او و جدم از جد او و خودم از او بهتر هستيم، و همين امر باعث قتل او شد، اما اين گفته او كه پدر من از پدر يزيد بهتر است پدر من با پدر او مجادله كرد و خداوند ميان آن دو حكم داد. اما اين گفته او كه مادرم از مادر يزيد بهتر است سوگند به جان خودم كه راست گفته است؛ چرا كه فاطمه دختر رسول خدا، از مادر من برتر است و اين گفته او كه جد من از جد يزيد برتر است كسي نيست كه به خدا و روز آخرت ايمان داشته باشد و بگويد كه او برتر از محمد صلي الله عليه و آله است. و اما اين گفته او كه من بهتر از يزيدم شايد او اين آيه را نخوانده بود كه قل اللهم مالك الملك تؤ تي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء [1] بگو، بار خدايا اي پادشاه ملك هستي! تو هر كه را بخواهي عزت و ملك و سلطنت بخشي و از هر كه بخواهي بگيري و به هر كه خواهي عزت بخشي و هر كه را خواهي خوار گرداني.

اي غيرتمندان! در اين گفته يزيد تأمل كنيد كه چگونه با اين گفته خود در آن حالت، قصد خوار كردن امام را داشت؛ بنابراين، اي شيعيان آن حضرت و اي صاحبان همت و مروت و اي غيرتمندان! امام را عزيز بداريد، كه اين گفته يزيد به طريق تحقير، قلب را مي سوزاند. پس ما مي گوييم: حسين زينت آسمان ها و زمين است؛ او زينت عرش خداست، حسين عزيز درگاه الهي و عزيز رسول خداست.

حسين همان كسي است كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را با خود به بالاي منبر برد و فرمود: اين حسين بن علي است، پس او را بشناسيد. حسين عزيز زهراء سلام الله عليها است.

در اينجا همچنين به همساني ميان ابليس و يزيد نيز دقت كن. ابليس تواضع گل و نرمي و ذلت ظاهري آن را و حدت آتش و حرارت و برتري جويي و سوزاندن او را ديد و پنداشت كه بر گل فضل و برتري دارد، در صورتي كه آنچه را در گل است، از جمله اينكه محل رويش شكوفه و گل ها و ريحان ها و دانه ها و ميوه ها و درختان و معدن تمام فلزات و انواع جواهرات و مخزن آبي است كه حيات جانداران به آن بستگي دارد و مواردي از اين قبيل را نديد. يزيد نيز خود را ديد كه بر تخت نشسته در صورتي كه سر بريده حسين عليه السلام بر تشت قرار دارد و نفس هايش قطع شده و از حركت باز ايستاده و همچنين ملاحظه كرد كه پيروانش مزين به انواع زيورآلات و لباس هاي فاخر هستند و افراد مسلح در خدمت ايستاده اند؛ در نتيجه گمان كرد كه بر امام برتري و فضيلت دارد و به اين مطلب استناد كرد كه خداوند به او ملك و سلطنت داده و از اين طريق او را عزيز گردانيده و حسين عليه السلام را به اين حالت ذليل ساخته است، از اين رو آن آيه را خواند، اما آن ملعون متوجه نبود كه با اين حالت، او ذليل و خوار است و اين حسين عليه السلام است كه عزيز مي باشد و خداوند تعالي ملك و سلطنت را با چنين حالتي به حسين عليه السلام عطا فرموده و با اعمال زشتي كه يزيد مرتكب شد ملك را از او گرفت و تمام مخالفاني كه ناسزا به هيچكدام از خلفاء را جايز نمي شمرند، سب به او را مجاز دانسته اند. اما حسين عليه السلام قلوب همه اهل دنيا را به خاطر رفتاري كه با آن حضرت شكسته است و ميل و رغبت او را دارند و اگر مي خواهي به مصداق اين فرمايش خداوند كه تعز من تشاء و تذل من تشاء پي ببري، به قبر ابا عبدالله عليه السلام و احترام آن و زيادي زينت آن و اوضاع آن و آباداني آن كه از زمان شهادت آن حضرت آغاز شده و تا ابد ادامه خواهد داشت، خوب بنگر و به قبر يزيد در شام نيز نگاه كن. از همان روزي كه آن ملعون در آنجا دفن شد تا به حال، هر كس گذارش به آنجا مي افتد، آن را چون شيطان با سنگ رجم مي كند و با خود از دور سنگي بر مي دارد و به سوي قبر او پرتاب مي كند. اين كار توسط شيعه، سني، مسيحي و يهودي انجام مي گيرد. تجربه شده است كه اگر كسي آنجا را با سنگ هدف قرار ندهد، حاجتش برآورده نمي شود. آنجا به تل عظيمي از سنگ تبديل شده است.

زينب سلام الله عليها در گفتگويي با يزيد داشت او را از بطلان اين گمان آگاه نمود.

آدم عليه السلام مبتلا به مفارقت ناگهاني و به يكباره از بهشت گرديد و از آن (محل) انس و رياض قدسي خارج و به زمين خاكي كه معدن آفات و بدي ها و درندگي ها و آزار و اذيت هاست، آمد. آنگاه گفت: بلاد و هر كس بر روي آن است، تغيير كرده و چهره زمين، خاكي و قبيح است، هر چيز با طعم و رنگي تغيير كرده و چهره هاي خندان با نمك اندك است.

حسين عليه السلام نيز مثل آن مورد مبتلا شد، آن حضرت به طور ناگهاني و به يكباره از بهشت اجتماع محبان، فرزندان و برادران خارج شد و همه اين موارد در ظرف دو ساعت انجام گرفت و آن طور كه در روايت آمده است: وقتي ديگر كسي از (ياران امام حسين) باقي نمانده بود، پسربچه اي كه گوشواره بر گوش داشت، از خيمه بيرون آمد، وحشت زده بود و به چپ و راست خود نگاه مي كرد، آنگاه هاني فرزند شبيب - لعنت الله عليه - آمد و با شمشير ضربه اي به او زد و او را به شهادت رساند. همچنين هنگامي كه ديگر كسي باقي نمانده بود كه امام با او ماءنوس شود، به خواهرش زينب عليهاالسلام: گفت: فرزندم علي اصغر را بياور، حضرت زينب او را براي امام آورد و بعد آن ماجرا واقع شد. چون آن كودك شيرخوار هم به شهادت رسيد و ديگر كسي جز زنان حرم نبود كه امام با او سخن بگويد، آنها را مخاطب قرار داد و چون از پيش آنها هم بيرون آمد و تنها به راه افتاد و ملاحظه كرد كه آن بلاد تغيير كرده و هيچ كس با او نيست، مانند آدم كه به هنگام فراق از بهشت، به درگاه پروردگارش دعا كرد و گريه نمود؛ اما حسين عليه السلام در يك روز يعني روز عاشورا در مواضع خاصي گريه كرد، لكن گريه آن حضرت با گريه آدم عليه السلام مقايسه نمي شود؛ چون گريه حسين عليه السلام، گريه رقت و ترحم بر حال كساني بود كه بر آن حضرت گريه مي كنند و نه به خاطر خودش. گريه آدم عليه السلام بسيار زياد و طولاني بود به نحوي كه رودها از اشك او جاري شد، اما گريه حسين عليه السلام كوتاه بود، ولي خون بود كه از چشمه قلب مي جوشيد. گريه آدم مقرون به تسلي بود، در صورتي كه وقتي حسين عليه السلام گريه كرد، كسي نبود او را تسلي بدهد.

گريه آدم به خاطر تنها يك فرزند بود كه به قتل رسيده بود، اما گريه حسين عليه السلام به خاطر برادران، فرزندان، عموزادگان، اصحاب و اهل و عيال و كودكانش بود.

آدم عليه السلام مبتلا به تحصيل قوت و طعام براي همسر و خودش شد، آن هم به نحوي كه كسي مانند او مبتلاي به اين كار نشد، زيرا در زمين اسباب تحصيل چيزي وجود نداشت، ايشان مي بايست (ابتدا) در تحصيل علم اسباب آنها تلاش كند و تلاش او بدون وجود همكار و ياوري از همنوع خودش صورت مي گرفت كه اين امر، بسيار دشوار بوده است و اگر تاءييد او (از جانب خداوند) نبود، اين كار برايش امكان پذير نبود. حسين عليه السلام نيز مبتلي به تحصيل اسباب آب براي رفع عطش كودكان و اهل و عيالش ‍ گرديد، در آن هنگام كه آنها را از آب مبذول موجود جاري محروم كردند و آن حضرت در اين راه به زحمت افتاد و در اعمال اسباب آن متحمل انواع مشقت هاي جسمي و روحي گرديد. گاهي خودش آنها را در اين باره موعظه كرد و گاهي كسي را شبانه فرستاد، و يك بار اقدام به حفر چاه نمود.

يك بار براي زنان طلب آب نمود، چون آنها كه اهل جنگ نبودند و يك بار براي فرزند شيرخوارش طلب آب نمود و بك بار هم در حال احتضار براي خود از آنها آب درخواست كرد.

آدم عليه السلام پس از تحمل رنج و زحمت، طعام به دست آورد، ولي حسين عليه السلام با وجود تحمل اين رنج ها و مشقت ها، لب تشنه جان سپرد. جان عالمي به فدايت يا حسين!

آدم عليه السلام مبتلا به اين شد كه قابيل، هابيل را به قتل برساند و او را دفن كند، اما خون او را نديد، زيرا زمين آن خون را نوشيد و ملعون شد، از اين رو ديگر خون نياشاميد؛ ولي حسين عليه السلام علي خود را تكه تكه، بدون كفن بر روي زمين را ديد، به همين خاطر توانش از ميان رفت. همچنين آدم عليه السلام مدت چهل شبانه روز براي هابيل گريه كرد، سپس ‍ به او وحي شد كه به جاي او برايت هبت الله را خلق مي كنم، آنگاه چنين فرزندي براي آدم متولد شد. ولي امام حسين عليه السلام براي فرزندش ‍ دقايقي چند گريه كرد كه همين مدت برابر چهل سال توان آن حضرت را تحليل برد، سپس بعد از آن دچار مصيبت از دست دادن علي ديگري شد و بعد نوبت به فراق ميان او و علي ديگر شد.


پاورقي

[1] آل عمران، آيه 26.