بازگشت

تأثير خاص زيارت حسين به نسبت حج و عمره


بايد گفت كه حسين عليه السلام در فعل حج دخالت خاصي دارد، زيرا آن حضرت بيت الله است و براي خدا حج هاي خاصي به جا آورده است كه نه در گذشته كسي چنين كاري را انجام داده است و نه بعد از ايشان، كسي اين كار را انجام داد و يا مي دهد؛ و هر يك از حج هاي حسين عليه السلام داراي تركيب، مواقف و مناسك مخصوصي است. و اين بيت حقيقي داراي حجاج مخصوصي با مناسك خاصي نيز مي باشد و آنها چند دسته هستند: گروه اول پيامبران و ملائكه مي باشند.

گروه دوم، شهداء و گروه سوم، اهل بيت آن حضرت، و گروه چهارم، شيعيان ايشان مي باشند.

همچنين در اين خصوص مقاصد پنجگانه اي وجود دارد كه شرح آن اين گونه است:

مقصد اول درباره حج حسين است. امام عليه السلام براي خدا هشت نوع حج به جا آورد:

1 - آن حضرت 25 مرتبه پاي پياده به زيارت خانه خدا رفت، كه تعدادي از آنها با برادرش حسن عليه السلام انجام گرفت و تعدادي نيز پس از وفات آن حضرت بود. در يكي از اين حج ها، اميرالحاج سعد ابي وقاص بود. وقتي كاروان او در راه به حسن و حسين عليهماالسلام رسيد، چون آن دو بزرگوار پياده راه را طي مي كردند، سعد و همه حجاج از مركب هاي خود پياده شدند و به همراه آن دو پياده به راه افتادند.

سپس سعد آمد. و گفت: پياده روي مردم را خسته و به زحمت انداخته است و از سوي ديگر در حالي كه شما پياده مي رويد، سوار شدن بر مركب ها براي ما دشوار است و از آن دو بزرگوار تقاضا كرد كه سوار بر مركب شوند. حسنين عليهماالسلام نپذيرفتند و فرمودند ما عهد كرده ايم به زيارت خانه خدا برويم و سوار بر مركب نمي شويم.

2 - حج قلبي، باطني و روحاني، يعني حقايق حجي كه اين اعمال، علامت، نشان و قشر و پوسته آن است؛ چرا كه احترام داراي معناي قلبي است و هر يك از اعمال از جمله، بيرون آوردن لباس، لبيك گفتن، طواف، سعي، وقوف، قرباني كردن، سر تراشيدن، رمي جمرات و بيتوته كردن، روح، باطن و حقيقتي دارند كه اين صورت ها به خاطر آنها وضع شده و تفصيل آنها در اسرار حج بيان گرديده است.

حسين عليه السلام باطن همه اعمال حج و حقيقت مناسك آن و بواطن ظواهر آن و روح اشباح اين اعمال و حقايق صورت هاي آن را در عبادتي فراهم آورد كه در طي آن به خطابي كه بر او وارد شد، گردن نهاد، كه اين مطلب براي انسان عارف بصير متدبر آشكار مي شود؛ زيرا روح اراده حج و مناسك آن، به طور كلي، نهي كردن قلب و وداع با دنيا، راحتي خلق و تسليم قضاي الهي و ترك علايق، حتي آنچه كه مربوط به جسم است، و دل كندن از هر نوع وابستگي از طريق احرام و وقوف در بابي بعد از باب ديگر و اجازه گرفتن و سعي در خدمت مولي و شتاب كردن (هروله) در انجام خدمات او و دفع دشمنان خدا و به او و به درگاهش پناه بردن و وسائلي از اين قبيل است. در حالي كه همه اين حقايق از حسين عليه السلام سر زد، پس حسين عليه السلام همان شخصيتي است كه واقعيت حج حقيقي را صراحتا نه تلويحا محقق فرمود.

3 - حج تمتعي كه براي آن محرم شد، زماني كه در مكه بود؛ ولي چون دانست كه اگر حج را به اتمام برساند، او را در حرم ترور مي كنند، به حج عمره مفرده عدول فرمود و مناسك آن را به جا آورد و از احرام خارج شد، سپس براي انجام حج ديگري محرم شد. اين محرم شدن و بار ديگر محرم شدن و بعد از احرام بيرون آمدن، از ويژگي هاي آن حضرت است كه در اين باره مي توان گفت:

حسين عليه السلام از احرام بيرون آمد كه ابراهيم خليل خطاب به بندگان خدا ندا داد كه به سوي حج بشتابيد و كساني كه در صلب هاي (پدران خود) بودند و حج برايشان مقدر شده بود، به اين دعوت لبيك گفتند؛ اما محرم به حجي شد كه خداوند تعالي قبل از خلق آسمان ها و زمين او را مخاطب قرار داد: يا حسين! جان خود را به خدا بفروش. حسين عليه السلام از احرامي خارج شد كه ميقات آن مسجد شجره است، اما محرم به حجي شد كه ميقات آن درختي است كه (از كنار آن) اين صدا شنيده شد كه همانا من خداي يكتا هستم و جز من خدايي نيست.

حسين عليه السلام از احرامي خارج شد كه ميقات آن بيرون آوردن لباس ‍ دوخته شده از تن و پوشيدن دو تكه پارچه سفيد است؛ اما محرم به حجي شد كه احرام آن بيرون آوردن تمام لباس ها و پوشيدن دو تكه لباس خاكي و سرخ رنگ است.

حسين عليه السلام از احرامي خارج شد كه از جمله مواردي كه بايد آن را ترك نمود، ترك كردن خضاب چهره، دست ها و پاها با حنا است، اما محرم به حجي شد كه از جمله اعمال آن، خضاب چهره، محاسن و سر، با خون است.

حسين عليه السلام از احرامي خارج شد كه به هنگام حركت بايد سايه را ترك نمود، اما محرم به حجي شد كه در طي آن بايد در حال حركت، خواب و بيداري، سايه را ترك نمود.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه احرام آن سر را برهنه كردن است، اما محرم به حجي شد كه از احرام بيرون آمدن آن، جدا شدن سر از پيكر است.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه از جمله اعمال آن اطعام پرندگان حرم با دانه هاي گندم يا جو است، اما محرم به حجي شد كه از جمله اعمال آن، اطعام پرنده حرم آن حضرت به حبه قلب است.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه در طي آن از استعمال كافور براي ميت اجتناب مي شود، اما محرم به حجي شد كه در آن از استعمال سدر و كافور و آب خالص خودداري مي گردد. حسين عليه السلام از احرام حج تمتع بيرون آمد و محرم به حجي شد كه همان عمره و تمتع و افراد و حج تمتع و قرآن و افراد مي باشد.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه اكثر بندگان خداوند، 30 هزار سال قبل از آدم آن حج را به جا آوردند، اما محرم به حجي شد كه مخصوص او بود، حجي كه هيچ كس غير از آن حضرت، چنان حجي به جا نياورد.

حسين عليه السلام از احرام حج اصغر بيرون آمد و محرم به حج اكبر شد.

حسين عليه السلام از احرام حج ظاهري بيرون آمد، اما محرم به حج ظاهري و باطني گرديد.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه اكثر مردم توانايي انجام دادن آن را دارند، اما محرم به حجي در راه خدا شد كه جز او كسي توانايي انجام دادن آن را ندارد.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه خداوند در قرآن نازل شده به پيامبر صلي الله عليه و آله، تمام جن و انس را امر به اداي آن كرده است، اما محرم به حجي شد كه خداوند تعالي در نامه مخصوصي خطاب به حسين عليه السلام به او دستور انجام آن را نداد؛ همان صحيفه ممهور به مهر طلايي كه آتش به او آسيب نرساند و همان نامه اي كه يكي از دوازده نامه اي است كه جبرئيل آنها را براي پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و در نامه مخصوص به حسين نوشته شده بود كه اي حسين! تو جان خود را به خدا بفروش و با گروهي كه شهادت فقط در ركاب تو نصيبشان مي شود، قيام كن و بجنگ تا به شهادت برسي.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه ابراهيم خليل عليه السلام مؤ ذن آن بود و خداوند به او فرمود كه اذن في الناس بالحج ياءتوك رجالا و علي كل ضامر [1] ، اما محرم به حجي شد كه مؤ ذن آن پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود و آن زماني بود كه امام حسين عليه السلام به كنار قبر مطهر پيامبر آمد تا با او وداع كند و از حالتي كه برايش پيش آمده شكوه و شكايت نمايد كه خواب بر آن حضرت چيره شد و سرش را بر روي قبر گذاشت و به خواب سبكي رفت و در خواب، پيامبر صلي الله عليه و آله را ديد كه او را در آغوش كشيده و ميان دو چشمش را مي بوسد و براي شهادت دستور خروج به او داد و او را به آنچه برايش اتفاق مي افتد باخبر نمود. يك بار ديگر نيز در حالت بيداري بود و آن وقتي كه جابر به امام گفت: من مايلم كه شما چون برادرت با بني اميه صلح نمايي؛ زيرا آن حضرت موفق بود. امام حسين عليه السلام به او فرمود: نگاه كن، نگاه كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله و علي و حسن را ديد و سخناني فرمودند به اين مضمون كه حسين كاري را انجام مي دهد كه مأمور به آن است و در كار شك نكن.

حسين عليه السلام از احرام حجي بيرون آمد كه داراي يك قسم است و با فراغت از مناسك آن، انسان از احرام خارج مي شود، اما محرم به حجي شد كه مركب از پنج حج است و هر گاه از مناسك يكي از آن حج ها فارغ مي شد و از احرام آن بيرون مي آمد، براي انجام حج ديگري محرم مي شد؛ كه بيان آن به طور مجمل چنين است:

حسين عليه السلام از ميقات مدينه محرم شده بود و لبيك به حج (موسي) كليم گفت، همان حجي كه وقتي فرعون و قومش را ترك كرد، با اين گفته عسي ربي ان يهديني سواء السبيل [2] قصد انجام آن را نمود. و لذا هنگام خروج از مدينه گفت: فخرج منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين [3] و از شهر با حال ترس و نگراني از دشمن بيرون رفت و گفت بارالها! مرا از شر قوم ستمكار نجات بده. و به هنگام ورود به مكه گفت: لما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل. و چون رو به جانب شهر مدين آورد با خود گفت اميد است كه خدا مرا به راه مستقيم هدايت فرمايد. و هنگامي كه از احرام بيرون آمد و از انجام مناسك آن حج فارغ شد، از مكه به حج ابراهيم خليل عليه السلام كه با اين گفته نيت آن را نمود، محرم شد: اني ذاهب الي ربي سيهدين [4] من به سوي پروردگارم مي روم، او مرا هدايت مي كند.

و چون از احرام بيرون آمد و از مناسك آن حج نيز فارغ شد، لبيك گفت و از خيام محرم شد و به حجي لبيك گفت كه مخصوص آن حضرت و اهل بيتش ‍ بود.

و چون از احرام بيرون آمد و از مناسك آن حج هم فراغت يافت، لبيك (ديگري) گفت و از محلي محرم شد كه مركز آن حضرت در ميدان جنگ بود؛ و چون از انجام اين حج نيز فارغ شد، لبيك گفت و از همان مقتلي محرم شد كه محل افتادن آن حضرت بر زمين بود. آنگاه پس از جدا شدن روح مطهر از پيكر پاكشان لبيك به حج خاص ديگري گفت.

هر يك از اين حج هاي پنج گانه داراي مؤ ذن خاصي است كه اين حج را براي آن حضرت اعلام نمود. و همه آنها اعلامي است كه آن حضرت را دعوت به امتثال امر خاصي از او امر صحيفه مخصوص به ايشان نمود. شرح مطلب چنين است:

حسين عليه السلام نداي پيامبر خدا را در حجي كه ميقات آن، قبر آن حضرت بود شنيد و به آن لبيك گفت و از مدينه خارج شد و چون از مناسك آن فارغ گرديد، در مكه دعوت ديگري را شنيد و به آن لبيك گفت و محرم شد و چون به كربلا رسيد، در عصر تاسوعا از مناسك آن فارغ شد؛ آنگاه در خيام دعوت سوم را به منظور حج سوم كه دشوارتر بود، شنيد كه به آن هم لبيك گفت و چون بعدازظهر عاشورا از انجام مناسك آن فراغت يافت، دعوت چهارم را به منظور انجام حج اكبر براي امتثال (امر پروردگار) و جنگيدن تا به شهادت شنيد؛ كه نداء دهنده فرزندش، از زبان جدش بود كه به آن هم لبيك گفت و از موقف محرم شد. و هنگامي كه از مناسك آن، زماني كه بر زمين افتاد و سر مباركشان از بدنشان جدا گرديد، فراغت يافت، براي انجام حج اعظم مخاطب واقع شد كه منادي او، بدون واسطه، همان خداوند بلند مرتبه بود. آنگاه در آن نشاءت به آن ندا نيز لبيك گفت و حجي را به جا آورد كه تنها مختص به ايشان بود و آن حضرت در اين حج هيچ همتايي ندارند و منحصر به فرد مي باشند.

شرح اين مطالب به طور مفصل چنين است:

وقتي از حسين عليه السلام خواستند كه با فرعون امت، يعني يزيد بن معاويه بيعت كند از مدينه خارج شد، وطن و آرامش را رها كرد و با حالت ترس و نگراني ديار خود را ترك نمود و به امر پروردگارش در عدم بيعت و اظهار مخالفت با آنان لبيك گفت، ضمن اينكه هيچ يار و ياوري نداشت و مي دانست كه مردم او را ياري نمي كنند و تنهايش مي گذارند. پس براي مخالفت و جنگيدن با آنها احرام بست و تقيه را رها نمود و به مكه آمد و مردم را به حق دعوت كرد و اعلام نمود كه بني اميه بر باطلند و جنگيدن با آنها واجب مي باشد. وقتي اعمال اين حج را به جا آورد، براي انجام مناسك حج ابراهيم خليل عليه السلام لبيك گفت و براي انجام آن از ميقاتش، مكه در روز عرفه محروم شد و حج او، حج قرآن بود كه هدي او (قرباني اش) مسلم بن عقيل و اشعار او قتل او در همان روز بود، چرا كه مصائب حسين عليه السلام و شهداي در ركاب آن حضرت را درك نمود. و دعوت كننده به اين حج پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود كه در عالم رؤ يا حسين عليه السلام فرمود: اي حسين! (به كربلا) برو كه خداوند خواسته است تو را شهيد ببيند و با خود زنانت را ببر، چرا كه خداوند خواسته آنها را در اسارت ببيند.

آنگاه حضرت در پاسخ به اين دعوت چنين لبيك گفت: لبيك لبيك! خدايا! خودم، فرزندانم، برادرانم، عموزادگانم و اصحاب خاصم براي شهادت در راه تو خارج شديم و زنانم، خواهرانم و دخترانم را براي اسارت در راه تو با خود آورده ام.

خدايا! به امر تو كه فرمودي با گروهي خارج شو كه شهادت فقط در ركاب تو نصيبشان مي شود لبيك مي گويم.

آنگاه از محل امن محرم شد، چرا كه ماءمن مردم براي او محل امن نبود، حتي ماءمن درختان، گياهان، كفار و مشركان، پرندگان و حيوانات وحشي، ديگر براي او محل امن نبود، در نتيجه از اين ماءمن احرام بست. پس از آن، در حال بيداري هر كس در ميان راه آن حضرت را مي ديد، او را مي ترساند و به او مي گفت به سوي شمشيرها مي روي. همچنين مناديان در هر منزلي كه آن حضرت فرود مي آمد، نداي شهادت آن حضرت را مي دادند، كما اينكه زينب عليهاالسلام در منزل الخزيمية در نصف شب شنيد كه هاتفي در بيابان با بيان اشعاري مي گويد: براي آن قومي گريه كن كه مرگ در پي آنهاست، به مقداري كه به وعده وفا كرده باشي. آنگاه اين ماجرا را براي برادرش حكايت كرد و امام به او گفت: اي خواهر! هر چه خداوند مقدر كرده باشد، همان مي شود.

همچنين هر گاه حسين عليه السلام به خواب مي رفت، براي ايشان حالت خوف ايجاد مي شد تا اينكه يك روز با گريه از خواب بيدار شد. آنگاه فرزندش علي به او گفت: اي پدر چرا گريه مي كني؟ امام فرمود: در خواب شنيدم كه كسي مي گفت اين قوم مي روند و مرگ در پي آنان است. پرسيد: پدر! آيا ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا، سوگند به آن خدايي كه بازگشت بندگان به سوي اوست ما برحقيم. آنگاه علي گفت: پس چه باك از مرگ.

سپس امام از اميدواري به نصرت و ياري مردم از او، احرام بست، هر چند كه گاهي به خاطر اتمام حجت، ياري مي طلبيد. و بعد، از اميد به ادامه حيات احرام بست و به عمربن يوذان - آنگاه كه امام را از جنگيدن با بني اميه بر حذر داشت - فرمود: اين ماجرا بر من پوشيده نيست. به خدا سوگند آنها تا زماني كه اين علقمه را از قلبم بيرون نياورند، رهايم نمي كنند. سپس شروع به انجام مناسك اين حج نمود.

آنگاه از اتمام اماكن و بلاد احرام بست و از آنجا سعي به طرف صفاي كربلا برايش حاصل گرديد و در آنجا براي وقوف فرود آمد؛ سپس در كربلا از هر طعامي محرم شد و بعد نزديك عاشورا از نوشيدن آب محروم شد و شروع به انجام مناسك نمود و با گروهي خروج فرمود كه مأموريت داشت آنها را با خود بياورد و از آنها ميثاق بگيرد. و چون مناسك اين حج پايان يافت، صداي دعوت سوم براي انجام حج سوم توسط آن حضرت، اصحاب و اهل بيتش بلند شد. در اين مرحله، ميقات او خيمه ها در كربلا و منادي او پيامبر خدا، علي، فاطمه و حسن عليهم السلام بودند و به همراه آنها فرشته اي از جانب خدا حضور داشت كه در دستش شيشه اي از زمرد سبز رنگ بود؛ و هنگام آن پنجشنبه و شب عاشورا بود كه حسين عليه السلام سر بر زانو زده و به شمشير تكيه كرده بود و پيامبر او را مخاطب قرار داد و گفت: اي فرزندم! تو شهيد آل محمد هستي و اهل آسمان ها و اهل صفيح اعلي به تو بشارت مي دهند، پس بشتاب؛ افطار تو امشب نزد من است و اين يك فرشته است كه از آسمان نازل شده تا خون تو را در اين شيشه سبز رنگ بگيرد، پس مژده باد بر تو.

حسين عليه السلام به اين دعوت و به اين حج لبيك گفت، اما وقتي زينب نسبت به آن پيام اطلاع يافت و صداي لبيك و تسليم برادرش را در شب عاشورا شنيد، سر و پا برهنه در حالي كه به سر و صورت مي زد و فرياد مي كشيد، گفت: اي برادر! اين كاش من مرده بودم؛ اين سخن كسي است كه به كشته شدن يقين پيدا كرده و تسليم آن شده باشد. امام به خواهرش ‍ گفت: بله، خواهر! يعني من تسليم آن شده ام و چاره اي نيست و راه هاي رهايي از آن بسته شده است. زينب گفت: اين كه تو چاره اي نداري، بيشتر قلب مرا جريحه دار مي كند. آنگاه گريبان چاك كرد و فريادي كشيد و از هوش رفت. امام حسين عليه السلام در كنار او نشست و آب بر صورتش ‍ ريخت، تا اينكه به هوش آمد و آنگاه امام شروع كرد او را به نصيحت كردن تذكر دادن و به صبر دعوت كردن. سپس امام مشغول به انجام مناسك حج مرسوم شد. در اين حج با عبادت و نماز و تلاوت قرآن، بر گرد بيت عشق به رب، طواف وداع نمود، سپس هدايا و قرباني هايي را تقديم كرد، البته نه از بدن كه از شعائرالله است و نه از گوسفند كه فدايي اسماعيل عليه السلام مي باشد، بلكه قربانيان او برگزيدگان خدا و دوستان او بودند، از كساني كه از نظر خلق، خلق و منطق برتر از اسماعيل بودند، همچنين قرباني او نور ديدگان و قدرت و توانش برد. پس آنها را قرباني و به پروردگار اهداء نمود و در آن حالت شروع به سعي، بيش از هفتاد قدم نمود، كه در مواردي به حالت هروله مي رفت و در مواردي با تاءني قدم بر مي داشت. سپس پس از فارغ شدن از اين حج و اتمام مناسك آن، نداي چهارم خطاب به او بلند شد.

منادي اين حج (علي اكبر) شبيه مصطفي و به زبان مصطفي بود. او پدر خود را به حجي دعوت كرد كه آمر به آن همان خدا در گفته او بود و آنگاه جنگيد تا به شهادت رسيد و اين حج همان حج اكبر بود و منادي آن علي بن الحسين عليهماالسلام در آن هنگام بود كه در ميدان جنگ بر زمين افتاد و در حال شهادت خطاب به پدر گفت: اي پدر! اين جدم پيامبر خداست كه خطاب به شما مي گويد: بشتاب، بشتاب؛ و زمان اين حج ظهر عاشورا بود. حسين عليه السلام در ميقاتش به اين حج لبيك گفت و در حالي كه در موقفش در ميدان قرار داشت، فرمود: اللهم لبيك، خدايا! فرزندانم، برادرانم و عموزادگانم را تقديم كردم و ديگر كسي برايم باقي نمانده است. سپس با زنان، دختران و خواهرانش وداع كرد و گفت: لبيك، اللهم لبيك؛ خدايا! زنان و دخترانم را تشنه و سرگشته و حيران برجاي گذاشتم.

آنگاه امام حسين عليه السلام كهنه پيراهني را براي احرام به تن كرد و آن را در مواضع زيادي پاره نمود و سوار بر اسبش شد و در موقف عجيبي ايستاد كه كسي غير از او در خدمت به پروردگارش در عرفه، مني و مشعر نايستاد و كسي مانند آن حضرت در ميدان قرار نگرفت و كسي جز او چنان مبارزه اي نكرد، در حالي كه سوي تو آمده ام، قلبم را به خاطر تو از هرگونه علاقه اي به غير از تو محروم كردم؛ پس غريبي ام موجب غم و اندوه نمي شود و تنهايي ام باعث وحشت نمي گردد و كشته شدن فرزندانم كبدم را ضعيف نمي كند و پريشاني اهل و عيالم حالم را دگرگون نمي سازد و كشته شدن مردانم تغييري در حالم ايجاد نمي كند و نور چشمم از تشنگي از بين نمي رود و از كثرت دشمنان دچار ترس و وحشت نمي شوم و به خاطر شدت مصيبت هاي وارده مضطرب نمي گردم. لذا جوارح و نفس آن حضرت آرام و قرار گرفت و نيرو و توانش بازگشت و سيماي مباركش ‍ گلگون شد، تا جايي كه كسي متوجه آن لبيك شد، از اين حالت متعجب گرديد. (امام لبيك گويان مي گفت:) خدايا! من به خاطر تو امتناع كردم كه سرم بر روي بدنم قرار گيرد و بدنم بر روي پاهايم بايستد و دستم چيزي را بگيرد. لبيك، اللهم لبيك، خدايا! به خاطر تو جگرم را از آب، پوستم را، حتي به اندازه روييدن مويي، از سلامت ماندن، مويم را از خضاب زينت و از باقي ماندن به رنگ خودش، قطعات بدنم را از اتصال به هم، و گوشم را از پيوستن به استخوان ها و استخوان ها را از پيوستن به هم و قلبم را از آرام و قرار داشتن و باقي ماندن به صورت خودش و رگ هاي گردنم را از تعلق به سرم و سرخرگم را از وصل به گردنم، محروم نمودم.

سپس بيت (حقيقي) بر گرد خانه خدا طواف كرد و سعي به جا آورد؛ سپس ‍ در مواقفي ايستاد كه همان مركز وقوفي بود كه احدي از بندگان خدا وقوف نكرد. پس حقيقت عرفه و مشعر حق، براي او مي باشد. آنگاه با حملات سه گانه، جمرات سه گانه (را رمي نمود) كه تفصيل آن در باب شهادت آن حضرت خواهد آمد.

سپس امام حسين عليه السلام براي سر تراشيدن و ذبح قرباني، بلكه براي سر دادن و جان خود را فدا كردن به مني رفت و در آنجا بيتوته را تا سيزدهم از ايام تشريق كامل كرد و بعد از انجام اين مناسك و بيرون آمدن از احرام اين حج، از معدن عظمت كبريا درباره حج اعظم اخص كه همان قسم پنجم از حج آن حضرت باشد، نداء محقق گرديد. اين همان حجي است كه كسي قبل از آن حضرت به جا نياورد و براي احدي هم بعد از ايشان حاصل نشد، تنها آن حضرت توانست چنين حجي را به جا آورد. و اعلام اين حج از جانب خدا و بدون واسطه بود، كه فرمود: يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية و آن طور كه در روايت آمده، مخاطب اين پيام حسين عليه السلام مي باشد، و اوست كه نفس مطمئنه است؛ و هنگام احرام آن حضرت، عصر عاشورا، بعد از مفارقت روح از بدن، و ميقاتش مقتل بود.

اعمال اين حج نيز لبيك گفتن به دعوت كننده بود، البته نه آنچنان كه هر كسي قهرا به اين دعوت كننده لبيك مي گويد، بلكه لبيك گفتن مخصوصي كه خداوند از آن به راضية مرضيه تعبير فرمود و نه تنها به صابرة؛ بلكه خداوند نهايت رضايتش را ابراز فرمود و حتي خداوند تعالي صفت رضايت او را از پروردگارش - تحت اين عنوان كه او از پرورگارش راضي است - مقدم داشت. پس تو در اين نكته دقيق خوب تأمل كن، تا برايت، امور عجيبي آشكار گردد.

بعد از آن، امام عليه السلام سلاح را افكند، سپس همه لباس ها را حتي احرامي را كه در حج قبلي بر تن كرده بود، بيرون آورد. بله، البته دو نوع لباس ديگر بر تن كرد كه تار و پود آن باد و گرد و غبار خونين رنگ بود. سپس ‍ زينت را، نه تنها انگشتر را بلكه جاي انگشتر را نيز ترك كرد. سپس سر را برهنه نمود و همچنان تا زماني كه به شهادت رسيد، سر برهنه باقي ماند، كما اينكه اگر كسي محرم از اين دنيا برود، چنين حكمي دارد؛ بعد آن را از بدن جدا نمود. سپس زنان و عيال و فرزندانش و انس و الفت به همه آنها را ترك كرد، بعد طوافي كرد كه كسي مانند آن را انجام نداد، بعد طواف اول در بيت المعمور، آن هنگام كه به آسمان صعود كرد، انجام داد. سپس بدن مبارك سه روز در موقع تشريق بيتوته نمود. بعد با سر از صفاي كربلا به كوفه و سپس از كوفه به شام و از شام به مدينه و سپس به آسمان و بعد به صفا در كربلا، سعي نمود. بعد از آن با تلاوت قرآن در مكان هاي چندي ذكر خدا را گفت. سپس سر خود را نه تنها از سايه قرار گرفتن، بلكه از اينكه روي زمين قرار گيرد، محروم نمود؛ لذا گاهي سر آن حضرت بر روي نيزه ها بود، زماني بر روي درخت و يك بار بر دروازه دمشق و بار ديگر بر در خانه يزيد قرار گرفت. بله، در اين حج نه تنها خضاب كردن ممنوع نبود، بلكه احرام اين حج با خضاب كردن بدن، محاسن، چهره و سر با خضاب (خون) بود، و در اين حج از احرام خارج شدن وجود نداشت، چرا كه آن حضرت اين چنين گفت: تا خداوند تعالي در حالي كه به خون خود خضاب شده ام، ملاقات كنم. و مقصود آن حضرت روز قيامت است، زيرا حسين عليه السلام در حالي محشور مي شود كه از رگ هايش خون مي جهد و آغشته به خون است.

همچنين در اين حج اجتناب از صيد حيوانات وحشي و پرندگان وجود نداشت، لذا حيوانات آمدند و گردن بر روي جسد مطهر حسين خم نمودند و شب را تا صبح براي او گريه كردند. پرندگان نيز بر روي پيكر مطهر افتادند و بال هاي خود را به خون آن حضرت آغشته نمودند و هر كدام نوحه خوان به طرفي پرواز كردند.

خاتمه اين بحث:

از آنجا كه چنين حجي، بويژه حج هشتم به آن حضرت اختصاص داده شده است، - حجي كه هيچ بنده اي، مانند، او خدا را عبادت نكرد - پس تعجبي ندارد كه خداوند عمده اجر زيارت آن حضرت را معادل حج و عمره قرار دهد؛ زيرا اين ثواب، اجر زيارت شونده است، به خاطر آن حجي كه به جا آورد. و نبايد از چند برابر شدن آن، به حسب خصوصيات آن زيارت، تعجب كرد، تا آنجا كه به صدهزار و هزاران هزار برسد و همچنين جاي تعجب نيست كه اجر زيارت حضرت تا به آنجا برسد كه براي هر قدمي كه زائر بر مي دارد، چنان پاداشي به او بدهند و نيز جاي شگفتي نيست كه به زائر حسين عليه السلام، اجر حج با پيامبر صلي الله عليه و آله با حضرت قائم - عجل الله تعالي فرجه - داده شود و حتي از چند برابر شدن آن نيز نبايد تعجب كرد. سپس از اينكه به زائر حسين عليه السلام اجر نود حج از حج هاي پيامبر داده مي شود، تعجب نكن، زيرا اين پاداش (در اصل) اجر حج حسين عليه السلام است.


پاورقي

[1] حج، آيه 27.

[2] قصص، آيه 22.

[3] قصص، آيه 21.

[4] صافات، آيه 99.