بازگشت

چگونگي رقت و جزع و گريه بر آن حضرت


كه داراي اقسامي است:

اول: گريه قلب به واسطه غم و اندوه، كه اولين مرتبه گريه است، و فايده آن اين است كه نفس هاي شخص مغموم و محزون را تسبيح خداوند قرار مي دهد. چنانچه فرموده اند، نفس هاي شخصي كه به خاطر ستمي كه بر ما رفته، مغموم باشد، تسبيح به حساب مي آيد.

دوم: تاءلم قلب؛ در حديث آمده است كسي كه به خاطر ما قلبش متاءلم شود، هنگام مرگ خوشحال است و اين خوشحالي او ادامه دارد تا اينكه در كنار حوض بر ما وارد شود.

سوم: جمع شدن اشك در چشم، بدون اينكه جاري شود؛ چنين حالي موجب رحمت الهي است. چنانچه در روايت از امام صادق عليه السلام درباره گريه كنندگان بر حسين عليه السلام آمده است كه: خداوند شخص ‍ گريه كننده را قبل از آنكه اشك از چشمانش جاري شود، مورد رحمت خود قرار مي دهد.

چهارم: خروج اشك از چشم، حتي اگر به اندازه بال مگسي باشد (تر شدن چشم از اشك)؛ در اين باره وارد شده است كه اين كار موجب آمرزش ‍ گناهان است اگر چه به اندازه كف دريا باشد.

پنجم: جاري شدن اشك از چشم؛ بنا به فرموده معصوم عليه السلام، اگر اشك از چشم جاري شود و قطره اي از آن در جهنم افتد، حرارتش به سردي مي گرايد.

ششم: سرازير شدن اشك و ريختن آن به چهره، محاسن و سينه؛ امام صادق عليه السلام وقتي مرثيه حسين عليه السلام را شنيد، اين چنين گريه كرد و بعد فرمود: ملائكه هم مثل ما، بلكه بيشتر از ما گريه كردند. به واسطه چنين گريه اي خداوند سرتاسر بهشت را بر تو واجب گردانيده است.

هفتم: ناله و فغان و جان دادن به اين منظور؛ در مورد اول يعني ناله سردادن؛ امام صادق عليه السلام براي كسي كه چنين كاري كرد، دعا فرمود و گفت: خدايا بر آن ناله هايي كه به خاطر ماست، ترحم كن. درباره دومي (فغان كردن)؛ كار و شاءن حضرت زهراء سلام الله عليها است؛ آن بزرگوار هر روز به خاطر فرزندش فغان و ناله سر مي دهد، تا اينكه پدرش، ايشان را ساكت مي كنند. در مورد سوم (جان دادن) ابوذر وقتي مردم را به كشته شدن حسين عليه السلام خبر داد، مطلبي به اين مضمون گفت كه اگر عظمت و سنگيني آن مصيبت را درك كنيد آنقدر گريه مي كنيد تا جان بدهيد.

هشتم: گريه كردن با صداي بلند، و من چگونه در اين باره سخن بگويم كه قاتل حسين دستور به اين كار داد، اين كار از عجايب است. يزيد، قاتل امام حسين عليه السلام دستور داد كه براي آن حضرت با سر دادن گريه و زاري عزاداري كنند. او به همسرش هند گفت: اي هند براي حسين شيون نما و گريه كن كه او فريادرس قريش است، پسر زياد درباره او عجله كرد، لعنت خدا بر او باد.

نهم: بر سر و صورت زدن؛ عبدالله بن عمر، وقتي خبر قتل حسين را شنيد، چنين كرد؛ او بر سر و صورت خود مي زد و مي گفت: هيچ مصيبتي مانند حسين نيست؛ تا اينكه يزيد به نحوي او را به سكوت وا داشت.

دهم: مشابهت با گريه كننده كه همان تباكي است؛ در اين خصوص وارد شده است: كسي كه تباكي كند، بهشت از آن اوست. يعني اگر كسي سنگ دل شده و دلش آتش نمي گيرد، بايد سر را به زير افكند و خود را شبيه مصيبت زده و دلشكسته بنمايد. من نمي دانم چگونه قلب قساوت پيدا مي كند و بر ذكر مظلوم نمي سوزد. ذكري كه حتي صبر - اگر صبر بر مصيبتش تحقق يابد - بر آن مي گريد.

منشاء اين قساوت دو چيز است: يكي غرق در افزون طلبي مادي شدن، كه قساوت از اثرات آن است. در دعاها وارد شده است: اللهم اني اعوذ بك من قلب لا تخشع و عين لا تدمع و بطن لا يشبع خدايا! به تو پناه مي برم از دلي كه خاشع نمي شود و از چشمي كه نمي گريد و از شكمي كه سير نمي شود.

دوم؛ پرحرفي درباره مسائلي كه به انسان مربوط نمي شود. علاج اين قساوت دست نوازش بر سر يتيمان كشيدن است. در روايت وارد شده است كه چنين كاري ضمن اينكه اجر و پاداش دارد، قساوت را برطرف مي كند.

يازدهم: گريه بدون اشك ريختن به خاطر خشك شدن اشك از كثرت جاري شدن؛ چنين حالتي براي زنان آن حضرت بعد از بازگشتشان به مدينه و برپا كردن عزاداري آن حضرت رخ داد.

دوازدهم: گريه كردن به نحوي كه اثرش بر روي شخص ظاهر شود و مانع خوردن و آشاميدن شود؛ چنين امري در روايت مسمع بن عبدالملك آمده است. او به امام صادق عليه السلام عرض كرد؛ هنگام ذكر حسين عليه السلام و يادآوري رفتاري كه با او شد، چنين حالتي بر من عارض ‍ مي شود. امام فرمود: خداوند به اشك چشمت ترحم كند. سپس اجر و پاداش حاصل براي او از هنگام جان سپردن تا پايان روز جزا را ذكر فرمود.

مقصد چهارم

اين مقصد درباره مجلسي است كه براي ذكر مصيبت هاي آن حضرت و گريه بر ايشان، منعقد مي شود و به طور كلي بر پنج قسم است: مجلسي كه قبل از خلق آدم عليه السلام برپا شد. دوم مجلسي كه بعد از آن و قبل از ولادت حسين عليه السلام منعقد شد. سوم: مجلسي كه بعد از ولادت و قبل از شهادت آن بزرگوار برپا شد.

چهارم: مجالسي كه پس از شهادت امام در دنيا برپا مي شود. پنجم: مجلسي كه بعد از فاني شدن دنيا در روز قيامت منعقد مي گردد.

نوع اول، شامل دو مجلس است، هر چند تعبير از مجلس در اينجا مجازي است مجلس اول، محل تقدير آن حضرت است. هنگامي كه خداوند بر اين امر اراده فرمود و قلم بر لوح تقدير كشيد، قلم و لوح بر آن حضرت اندوهگين شدند. دوم در اطراف عرش قبل از خلق آدم عليه السلام است. وقتي پروردگار به ملائكه فرمود من در روي زمين براي خود جانشين، قرار دادم، آنها گفتند، آيا در روي زمين كسي را خليفه مي گرداني كه خونريزي مي كند؟ در بعضي از تفسيرها آمده است كه آنها در اين مسأله، قتل حسين عليه السلام را ملاحظه كردند و اين سخن را از باب اندوه و حسرت بيان نمودند؛ سپس خداوند تعالي فرمود: من به آنچه شما نمي دانيد، آگاه هستم.

نوع دوم: در اين نوع چهارده مجلس وجود دارد:

اول؛ عرفات: وقتي آدم عليه السلام به ساق عرش نگاه كرد و اسماء خمسه را مشاهده نمود و جبرئيل عليه السلام به او ياد داد كه بگويد: يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن و الحسين و منك الاحسان وقتي نام حسين عليه السلام را به زبان آورد، اشكش جاري شد و قلبش خاشع گرديد و گفت: اي برادر! ذكر پنجمين اسم، قلب مرا مي شكند و اشكم را جاري مي سازد. آنگاه جبرئيل عليه السلام با مرثيه سرايي براي حسين عليه السلام، علت اين امر را توضيح داد، آدم و ملائكه حاضر در آنجا مي شنيدند و گريه مي كردند. آنگاه جبرئيل گفت: اين فرزند تو، به مصيبتي گرفتار مي شود كه در برابر آن تمام مصيبت ها ناچيز مي شود. پرسيد آن چه مصيبتي است؟ گفت: لب تشنه و غريب و تنها در حالي كه هيچ يار و ياوري ندارد كشته مي شود. اي آدم! اي كاش تو مي ديدي كه او واعطشا مي گويد و از كمي يار و ياور ناله و از شدت تشنگي، دنيا و آسمان جلوي چشمش تيره و تار مي گردد؛ جواب او را فقط با شمشير مي دهند و او را چون گوسفند از قفا سر مي برند، خيامش را غارت مي كنند و سرهاي آنها را به همراه زنانش در شهرها مي گردانند.

دوم و سوم بهشت؛در بهشت دو مجلس برپا شد. در مجلس اول، مرثيه سرا حوريه بود و شنونده، پيامبر صلي الله عليه و آله و جبرئيل عليه السلام. در مجلس ‍ دوم، مرثيه سرا جبرئيل و شنونده، پيامبر صلي الله عليه و آله و حورالعين بودند. در بحارالانوار از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: در شب معراج وقتي مرا سير دادند، جبرئيل دست مرا گرفت و مرا كه خوشحال بودم وارد بهشت كرد، تا اينكه درختي از نور ديدم كه با نور مزين شده بود. در اصل آن درخت در ملك هستند كه تا روز قيامت به زر و زيور آراسته اند. سپس پيش رفتم تا به درخت سيبي رسيدم كه بزرگتر از آن را نديده بودم، سيبي برداشتم و آن را دو نيم كردم، از آن براي من حوريه اي خارج شد كه پلك هايش مانند شاه پر بال عقاب بود. از او پرسيدم تو مال كيستي؟ گريه كرد و گفت: مال فرزند تو، حسين بن علي بن ابي طالب، كه مظلومانه به شهادت مي رسد. اما روايت ديگر؛ روايت شده است كه وقتي وفات امام حسن عليه السلام نزديك شد و سم در بدن ايشان اثر كرد و رنگش سبز شد، امام حسين عليه السلام گفت: چرا رنگت سبز شده است و بعد گريه كرد. امام حسن گفت: اي برادر حديث جدم درباره من و تو صدق كرد: سپس امام حسين عليه السلام را در آغوش گرفت و به شدت گريه كرد. در اين باره از امام حسن عليه السلام سؤال كرد؛ ايشان گفتند: جدم به من خبر داد كه وقتي شب معراج وارد بهشت شدم دو قصر عالي مجاور هم و شبيه به هم ديدم كه يكي از زبرجد سبز بود و ديگري از ياقوت سرخ، از جبرئيل سؤال كردم، گفت: يكي از آنها به حسن و ديگري به حسين تعلق دارد، زيرا حسن به واسطه سم از دنيا مي رود و رنگش سبز مي شود، اما آنكه سرخ است، قصر حسين است، چون كشته مي شود و چهره اش به خون آغشته مي گردد. در آن هنگام، پيامبر و جبرئيل گريه كردند و فرشتگان در آنجا به گريه و ناله ضجه زدند.

چهارم؛مجلس آدم عليه السلام در كربلا؛ آدم وقتي در زمين مي گشت، چون به محل شهادت حسين عليه السلام رسيد، پايش لغزيد و به زمين افتاد و خون از پايش جاري شد، آنگاه سر به سوي آسمان بلند كرد و گفت: بارالها! آيا خطاي ديگري از من سر زد و مرا مجازات كردي؟ به او وحي شد، نه، اما در اين سرزمين فرزند تو حسين مظلومانه كشته مي شود، از اين رو خون تو از باب موافقت با خون او جاري شد. پرسيد: قاتل او چه كسي است؟ به او وحي آمد كه يزيد. آنگاه آدم چهار مرتبه يزيد را لعنت كرد و چند قدمي به سمت كوي عرفات رفت.

پنجم؛سفينه نوح عليه السلام؛ وقتي سفينه بالاي قتلگاه حسين عليه السلام و محل طوفان سفينه اهل بيت (حسين عليه السلام) رسيد، دچار مشكل شد و نوح عليه السلام ترسيد كه غرق شود. آنگاه به درگاه الهي عرض كرد: خدايا! دنيا را آب فرا گرفته است، و در هيچ مكاني، مانند اين سرزمين دچار وحشت و هراس نشدم.

جبرئيل عليه السلام براي بيان قضيه حسين عليه السلام نازل شد و گفت: او در اينجا كشته مي شود. آنگاه نوح و اصحاب سفينه گريه كردند و يزيد را لعنت نمودند و از آنجا گذشتند.

ششم؛مجمع البحرين؛ آن طور كه در روايت آمده است، وقتي موسي عليه السلام با خضر عليه السلام ملاقات كرد، خضر براي او درباره آل محمد و مصيبت هاي آنها سخن گفت: وقتي سخن به حسين عليه السلام رسيد، صداي هر دوي آنها به گريه بلند شد.

هفتم؛قاليچه سليمان و لشكريان او، كه عبارت بودند از انس، جن و پرندگان؛ وقتي سليمان عليه السلام در هوا بر روي قاليچه بود، چون بر فراز قتلگاه حسين عليه السلام قرار گرفت، باد قاليچه را سه دور چرخاند و بر زمين انداخت. سليمان باد را مورد سرزنش قرار داد، اما باد شروع به نوحه سرايي كرد و گفت: اي پيامبر خدا! اينجا محل شهادت حسين عليه السلام است، تا آخر حديث.

هشتم؛ساحل حرزان؛ وقتي به ابراهيم عليه السلام ملكوت آسمان ها و زمين ارائه شد و شبح حسين عليه السلام را ملاحظه كرد، بر آن حضرت گريه نمود.

نهم؛مجلس دوم ابراهيم؛ آن حضرت وقتي خواست بت ها را بشكند، گفت: من ناخوش هستم يعني براي آنچه بر حسين عليه السلام وارد مي شود.

دهم؛مجلس سوم ابراهيم عليه السلام زماني كه به جاي فرزندش قوچي را قرباني كرد؛ امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند عز و جل به ابراهيم عليه السلام دستور داد كه به جاي فرزندش اسماعيل، قوچي را كه برايش ‍ فرستاده شده بود، ذبح كند. ابراهيم مايل بود فرزندش اسماعيل را به دست خودش ذبح كند و به او دستور ذبح گوسفند داده نمي شد تا به قلبش آن چيزي بازگردد كه به قلب پدري باز مي گردد كه عزيزترين فرزندش را به دست خودش ذبح كند تا از اين طريق سزاوار ارتقاي درجات اهل ثواب بر مصيبت ها شود. آنگاه خداوند عز و جل وحي فرستاد اي ابراهيم! كدام مخلوق من، براي تو محبوب تر است؟ گفت: اي پروردگار! مخلوقي دوست داشتني تر براي من از حبيب محمد صلي الله عليه و آله خلق نكرده اي. خداوند وحي كرد: آيا او را بيشتر دوست داري يا خودت را؟ عرض كرد؛ او براي من از خودم محبوب تر است. خداوند گفت: فرزند او نزد تو محبوب تر است يا فرزند خودت؟ عرض كرد؛ فرزند او. خداوند فرمود: ذبح مظلومانه فرزند او به دست دشمنانش قلب تو را بيشتر به درد مي آورد يا ذبح فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من؟ گفت: اي خداي من! ذبح او به دست دشمنانش بيشتر قلب مرا به درد مي آورد. خداوند فرمود: اي ابراهيم! طائفه اي كه گمان مي كنند از امت محمد هستند، فرزندش حسين را بعد از او مظلومانه و از روي ستم و عدوان مي كشند، آنچنان كه گوسفند را مي كشند و به اين خاطر مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. آنگاه ابراهيم از اين حكايت بي تاب شد و قلبش به درد آمد و گريه سر داد. سپس ‍ خداوند عز و جل وحي فرستاد كه اي ابراهيم! بي تابي تو بر حسين و كشتن او را فداي بي تابي تو بر فرزندت اسماعيل - در صورتي كه آن را به دست خودت ذبح مي كردي - نموديم و براي تو درجات اهل ثواب بر مصيبت ها را واجب كرديم. تفسير فرمايش خداوند تعالي كه مي فرمايد: و فديناه بذبح عظيم [1] ما ذبح بزرگي را فداي او كرديم؛ اين است.

يازدهم؛مجلس چهارم ابراهيم خليل الله عليه السلام در كربلا؛ هنگامي كه ابراهيم عليه السلام سوار بر اسب به اهل بيتش رسيد، پاي اسبش لغزيد و بر زمين افتاد و سرش شكست. آنگاه گفت: الهي از من چه سرزده است. اسب شروع به صحبت كرد و گفت: شرمندگي ام از تو عظيم است، علت، آن بود كه در اينجا فرزند خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله كشته مي شود، خون تو از باب موافقت با خون او جاري شد.

بايد بگويم: شايد محل افتادن ابراهيم از اسب، همان محل افتادن حسين عليه السلام از اسب باشد، اما به تفاوت ميان اين دو افتادن توجه كن!

دوازدهم؛مجلس اسماعيل ذبيح الله عليه السلام در شريعه فرات؛ گوسفندان آن حضرت در ساحل فرات مي چريدند؛ چوپان به ايشان اطلاع داد كه گوسفندان مدت هاست از اين آب نمي نوشند. در اين باره از پروردگارش ‍ سؤال كرد، به او وحي شد از گوسفندانت بپرس. اسماعيل پرسيد: چرا از اين آب نمي نوشيد؟ به صراحت گفتند: به ما خبر رسيده است كه فرزند تو، حسين عليه السلام سبط محمد صلي الله عليه و آله در اينجا لب تشنه كشته مي شود؛ از اين رو ما از غصه و غم از اين رودخانه آب نمي نوشيم.

سيزدهم؛مجلس عيسي بن مريم عليهماالسلام در كربلا، بنا به نقل ابن عباس ‍ در آنجا مرثيه سرا آهو بود و گريه كننده، او و حواريون.

چهاردهم؛طور سينا؛ چندين بار در اين نقطه مجلس حسين برپا شد و در آن مجلس ذاكر مصيبت، وحي از جانب خداوند جهانيان، و شنونده موسي عليه السلام بود. يكي از اين مجالس آن بود كه؛ يك نفر از بني اسرائيل موسي عليه السلام را ديد كه با عجله و در حالي كه رنگش زرد شده، شانه هايش مي لرزد و چشمانش گود افتاده، مي رود؛ دانست كه براي مناجات با خدا دعوت شده است.

آن شخص گفت: اي پيغمبر خدا! من گناه بزرگي مرتكب شده ام، از پروردگارت درخواست كن، از من در گذرد. وقتي موسي عليه السلام به مقامش رسيد و با خدا مناجات كرد؛ گفت: اي خدا! تو، قبل از اينكه من سخني بگويم، آگاه هستي؛ فلان شخص مرتكب گناهي شده است و از تو درخواست عفو و بخشش دارد. خداوند فرمود: اي موسي! هر كس كه از من طلب مغفرت نمايد، او را مي بخشم، بجز قاتل حسين را. موسي پرسيد: اي خدا، اين حسين كيست؟ فرمود: همان كسي كه در كنار كوه طور ذكر آن بر تو رفت. پرسيد: چه كسي او را مي كشد؟ خداوند فرمود: عده اي باغي و طاغي از امت جدش او را در سرزمين كربلا مي كشند و اسبش مي گريزد و شيهه مي كشد و در شيهه خود مي گويد: وا مصيبت از ظلم امتي كه فرزند دختر پيامبر خود را كشتند. جسد او را بر روي رمل ها رها مي كنند، بدون اينكه غسل و كفن شده باشد و خيامش را غارت مي نمايند و زنانش را در شهرها به اسارت مي برند و يارانش را مي كشند و سر آنها را به همراه سر او بر نيزه ها مي كنند.

اي موسي! افراد خردسال او را تشنگي از پا در مي آورد و بزرگسالان او پوست بدنشان چين و چروك بر مي دارد؛ كمك مي طلبد، اما ياوري ندارد، در پي پناهگاهي مي گردد، اما ماءوايي ندارد. آنگاه موسي عليه السلام گريه كرد؛ و خداوند سبحان فرمود: اي موسي! آگاه باش كه هر كس بر او گريه كند، يا بگرياند يا تباكي (تظاهر به گريه كند)، جسدش بر آتش حرام مي شود.

بايد بگويم كه؛ خوشا به حال آنان كه، در ايمان ثابت قدم بودند، با موسي كليم الله سخن مي گفتند و هر گاه حاجتي داشتند يا طلب آمرزش مي كردند، از موسي مي خواستند كه در مقام مناجات آن را به خدا عرضه بدارد؛ اما بايد بگويم كه ما هم، كليم الله داريم؛ او صاحب يد بيضاء، عصا و معجزاتي است كه در يمين عرش - نه بر كوه سينا - هميشه در مقام مناجات ايستاده است و بدون اينكه سؤالي از جانب ما مطرح شود، براي ما طلب آمرزش ‍ مي كند؛ اما كليم الله ما، رنگ و چهره اش زرد نيست، بلكه گلگون است و شانه هايش نمي لرزد، بلكه دست ها و اعضا و جوارحش بريده و پاره پاره است.

پانزدهم؛بيت المقدس، در بيت المقدس، اجمالا، كسي كه به مصيبت اشاره مي كند، خدا، و گريه كننده زكريا عليه السلام به مدت سه روز است. اين مطلب در روايتي از امام عصر - عج الله تعالي فرجه - آمده است. امام فرمودند: زكريا از خدايش خواست كه به او اسماء خمسه را بياموزد، آنگاه جبرئيل عليه السلام بر او نازل شد و آن اسامي را به او آموخت. وقتي زكريا نام محمد، علي، فاطمه و حسن عليهم السلام را برد، غم و غصه اش بر طرف شد، اما وقتي نام حسين عليه السلام را برد، اشك به چشمش آمد و مبهوت شد. آنگاه به درگاه خدايي عرض كرد: اي خدا، مرا چه شده است! وقتي نام حسين را به زبان آوردم، اشك از چشمم جاري شد و آه از نهادم برخاست. آنگاه خداوند زكريا را از ماجراي حسين عليه السلام آگاه كرد و گفت: كهيعص [2] كاف، اسم كربلا،هاء، هلاكت عترت پاك، ياء، يزيد لعنت الله (قاتل حسين)، عين، عطشان و صاد، اشاره به صبر آن حضرت دارد. وقتي زكريا اين مطالب را شنيد، مدت سه روز از محل عبادتش خارج نشد و مردم را در اين مدت از ورود به آن منع كرد و شروع به گريه و ناله نمود. او با نوحه و زاري مي گفت: مصيبت فرزند بهترين خلق تو قلبم را به درد آورد. سپس گفت: خدايا! به من فرزندي روزي كن كه در پيري باعث روشني چشمم بود، و چون او را روزيم كردي، مرا، شيفته او كن، سپس مرا داغدارش كن، همان طور كه محمد حبيب تو داغدار فرزندش مي شود. بعدا خداوند يحيي عليه السلام را به او عطا فرمود و زكريا داغدار فرزندش شد. نكته ديگر اينكه، يحيي و حسين عليهماالسلام هر دو شش ماهه به دنيا آمدند.

شانزدهم؛مجلس دوم عيسي بن مريم در كربلا، در اين مجلس ذاكر مصيبت، حيوان وحشي و شنونده، عيسي و حواريون بودند. به اين ترتيب كه، وقتي در ضمن سياحتشان از كربلا مي گذشتند، شيري افسرده را ديدند كه راه را بر آنها بسته است.

عيسي عليه السلام پيش رفت و گفت: چرا بر سر راه ما نشسته اي و نمي گذاري ما از آن گذر كنيم؟ شير گفت: نمي گذارم برويد، مگر اينكه بر يزيد قاتل حسين عليه السلام سبط محمد پيامبر امي و فرزند علي ولي الله سلام الله عليهما، لعنت بفرستيد.

نوع سوم

مجالس عزاي آن حضرت بعد از ولادت و قبل از شهادت ايشان است كه سي مجلس مي باشد:

مجلس اول؛فوق آسمان ها، نزد سدرة المنتهي، در شب ولادت آن حضرت برپا شد. بيان كننده مصيبت، خود خدا بود و شنونده جبرئيل و هزار صنف از ملائكه كه هر صنفي بالغ بر هزار، هزار مي شد. خداوند در آن هنگام به آنها دستور داد براي عرض تبريك و تهنيت به پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر ولادت حسين عليه السلام نازل شوند و به جبرئيل فرمود: وقتي به او تهنيت گفتي بگو كه اين فرزند تو مظلومانه كشته مي شود.

مجلس دوم؛دامن حضرت فاطمه عليهماالسلام.

مجلس سوم؛دامن هاي همسران پيامبر صلي الله عليه و آله.

مجلس چهارم؛مسجدالنبي؛ در اين مجلس، گاهي مرثيه سرا پيامبر، گاهي جبرئيل ملك القطر و گاهي دوازده ملك بود كه براي زيارت او به شكل هاي مختلف بودند و گاهي هم تمام ملائكه بودند. در حديث آمده است كه هيچ ملكي باقي نماند، مگر براي مرثيه سرايي حسين عليه السلام نازل شد و اين مجالس به شمارش نمي آيد و هرگاه در صدد برآمدم تعداد اين مجالس ‍ نبوي را از نظر حالت، مكان، زمان، گريه كنندگان و مرثيه سرايان، مانند ديگر مجالس ثبت و ضبط كنم، نتوانستم. اما از پيگيري احاديث و جستجو در آنها برايم آشكار شده است كه از زمان ولادت حسين عليه السلام، بلكه از زماني كه مادرش به او حامله شد، مجالس پيامبر صلي الله عليه و آله، در مسجد، در خانه ها، در باغ و بستان ها و در كوچه هاي مدينه، شبانه روز، در سفر و حضر، در خواب و بيداري، مجلس رثاي امام حسين عليه السلام بوده است. گاهي با شنيدن از ملائكه و گاهي به خاطر مي آورند و آه مي كشيدند و گاهي حالت هاي حسين عليه السلام در نظرشان مجسم مي شد و گاهي مي فرمودند: گويي من با اسيران هستم كه بر شتران سوارند و يكبار مي فرمود: گويي من به همراه سر او هستم كه به يزيد لعنت الله عليه اهداء مي شود، پس هر كس به سر او بنگرد و به اين خاطر خوشحال شود با خدا در ميان زبان و قلبش مخالفت كرده است؛ و گاهي مي فرمود: اي ابا عبدالله! صبر كن؛ و گاهي قاتل او را مي ديد و رنگ چهره شان تغيير مي كرد و به محض نگاه به استقبال او مي رفت و پوشيدن لباس نو توسط حسين باعث گريه پيامبر مي شد، شادي او در عيد، پيامبر را مي گرياند، بازيش ‍ موجب گريه او مي شد، خوردن غذاي لذيذ موجب گريه براي او مي شد و گرسنگي اش نيز به همين گونه، و همچنين گريه حسين عليه السلام باعث گريه آن حضرت مي شد؛ كما اينكه يك بار از كنار خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها مي گذشت و صداي گريه حسين عليه السلام را شنيد، آن حضرت به گريه افتاد و به خانه فاطمه آمد و فرمود: او را ساكت كن. آيا نمي داني كه گريه او مرا آزار مي دهد؟

همچنين بوييدن تربتش باعث گريه آن حضرت مي شد، هر ملكي كه براي آن حضرت اين تربت را آورد، ايشان هر بار گريه كردند و گاهي هم قاتل حسين عليه السلام را به خاطر مي آوردند و گريه مي كردند.

آنچه بيان شد خلاصه كلام درباره مجالس آن حضرت است، و اما تفصيل موضوع چنين است:


پاورقي

[1] صافات، آيه 107.

[2] مريم، آيه 1.