بازگشت

درباره منشاء اقسام خشوع و گريه است


منشاء گريه گاهي سبب ملحوظ است و گاهي غيرملحوظ؛ پس گريه بر دو نوع است:

نوع اول، يعني گريه اي كه به لحاظ سببي باشد، و گريه به واسطه سبب ملحوظ 8 قسم است:

1 - داشتن علقه و رابطه اي با صاحب عزا: بالاترين رابطه ها و علقه ها، رابطه پدر و فرزندي است؛ از اين رو خداوند حق والدين را با توحيد ارتباط داده و فرموده است: وقضي ربك الا تعبدوا الا اياه و باالوالدين احسانا [1] و پروردگار تو چنين امر كرد كه تنها او را بپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد.

علت اين كار آن است كه آنها علت صوري و معنوي به وجود آمدن تو هستند.

پس اگر حق علت ايجاد صوري به اين مرتبه باشد، علت ايجاد صوري و معنوي از آن بالاتر است. در حالي كه پدر حقيقي و (معنوي ما) پيامبر و وصي ايشان - سلام الله عليهما - است. بنابراين خداوند چنين حكم فرموده كه به آنها احسان كنيم. بدون شك برپا نمودن عزا و گريه بر حسين عليه السلام احسان به پيامبر، علي و زهراء سلام الله عليهم است. حتي در بعضي از رواياتي كه در تفسير اين فرمايش خداوند كه بالوالدين احسانا آمده است، منظور از والدين را حسن و حسين عليهماالسلام ذكر كرده اند. بنابراين گريه بر آن حضرت احسان به پدر است.

علت اينكه گريه يك نوع احسان است، به اين خاطر مي باشد كه احسان سود و نفع رساندن است و عمده نفع، عزيز شمردن و احترام كردن است، و گريه كردن، نوعي عزيز شمردن كشته شدگان و مادران است. از اين رو ابراهيم عليه السلام از پروردگارش تقاضا كرد تا دخترش بعد از مرگش بر او گريه كند. همچنين وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله شنيد كه زنان انصار براي كشته شدگان گريه و زاري مي كنند، فرمود: حمزه گريه كننده ندارد، آنگاه به زنان انصار دستور داد براي حمزه عزاداري كنند و وقتي باخبر شد كه اين كار را انجام داده اند، براي آنان دعا كرد.

نكته:

تمام آنچه كه براي ميت بايد انجام شود، از جمله، كفن، اقامه نماز بر او، دفن و تشييع و غيره براي حمزه به عمل آمد، جز اينكه گريه كننده نداشت، كه اين مسأله براي پيامبر خدا سنگين بود. اما امام حسين عليه السلام جز نوحه سرا، چيز ديگري نداشت. زنان براي آن حضرت نوحه سر دادند و خواهرش در نوحه، پيامبر خدا خطاب قرار داد كه شاهد اين نوحه سرايي باشد، اما دشمن، زنان حرم را از اين كار و حتي گريه و ريختن اشك منع كرد، پس بيا بر آن حضرت اگر از دوستداران واقعي آن حضرت هستيم، واقعا گريه كنيم، زيرا اگر كسي چنين گريه نكند، عاق و قاطع رحم است.

2 - رقت و گريه به خاطر علقه و رابطه يكي شدن و به هم پيوستن؛ كه اين نوع علقه، نزديكترين و بالاترين قرابت است. مانند عضوي از پيكر انسان كه اگر دچار درد و يا مرضي شود، تمام اعضا دچار درد مي شوند. گريه حورالعين و خود را مضروب نمودن به خاطر امام حسين عليه السلام از همين رو بود. حورالعين از نور حسين عليه السلام خلق شدند؛ پس آنها به همراه حسين و با ايشان ملتحم شدند؛ پس آنها به همراه حسين و با ايشان ملتحم بودند.

بنابراين، چگونه ممكن است كه پيكر آن حضرت بر روي زمين و بر زير سم اسبان بيفتد و سرش بالاي نيزه ها قرار گيرد و خونش بر زمين جاري شود، قلبش سوراخ و جگرش مجروح و سوخته باشد، اما حورالعين در قصرها در بهترين حال و با بهترين نعمت ها باقي بمانند.

يكي از انواع گريه شيعيان بر آن حضرت هم از همين نوع است؛ چون در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: شيعيان ما از ما هستند، آنها از زيادي گل طينت ما خلق شده و به نور ولايت ما عجين شده اند. آنها از امامت ما راضي و خرسند و ما از اينكه آنها به عنوان شيعه ما هستند، از آنها راضي هستيم، مصيبت هاي ما، مصيبت هاي آنهاست و بر آنها گريه مي كنند، حزن و اندوه ما آنها را اندوهگين مي كند و شادي ما، آنها را شاد مي گرداند. ما هم به درد و تاءلمات آنها متاءلم مي گرديم و از احوالشان اطلاع داريم. آنها با ما هستند و از ما جدا نمي شوند و ما هم از آنها جدا نمي شويم. سپس امام فرمود: شيعه ما از ما است. هر كس مصيبت هاي ما را ياد نمايد و به خاطر ما گريه كند، خداوند شرم دارد كه او را به آتش ‍ جهنم معذب گرداند.

در حديث اربعمائه از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است: خداوند تبارك و تعالي ما را برگزيد و براي ما شيعياني انتخاب كرد كه ما را ياري مي كنند و به شادي ما شاد مي شوند و به خاطر غم و اندوه ما غمگين مي شوند و در راه ما جان و مال خود را نثار مي كنند؛ آنها از ما هستند و به سوي ما مي آيند.

اين روايت دلالت بر اين دارد كه خداوند شيعيان مخلص را برگزيده است، همان طور كه شهدا را قبل از شهادتشان برگزيد. اين امر علامات و نشانه هايي دارد، كما اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله از طريق محبت ويژه به كودكي كه ملاحظه فرمود با حسين بازي مي كند، نشان داد كه اين كودك از انصار امام در واقعه كربلا مي باشد.

پس دقت كن، ببين علامت شيعه در وجودت، هست يا نه، سپس بياييد و بر حسين عليه السلام گريه كنيد، كه كسي كه بر او گريه نكند، هيچ علقه و رابطه اي با آن حضرت ندارد و از او جدا مي باشد. بياييد براي آن حضرت متاءلم و متأثر باشيم، آنگاه آن حضرت ابراهيم هم براي ما متاءلم مي شوند و در دوران درد و رنج و تاءلم ما به سراغ مان مي آيند.

3 - رقت و گريه بر مصيبت به خاطر اينكه شخص مصيبت ديده، حقي بر تو دارد: حقوق، متعدد و بسيارند كه از جمله آنها حق ايجاد است كه همان حق والدين و اجداد باشد. امام حسين عليه السلام چنين حقي بر ما، دارد چرا كه وجود ما و پدران ما به بركت وجود ايشان است.

از ديگر حقوق، حق اسلام و ايمان است كه آن حق ثابتي براي هر مسلماني بر هر مسلمان ديگري از جهت مشاركت در اسلام است. با توجه به اين مطالب، كسي كه موجب هدايت ما به ايمان شده است، حق عظيمي بر ما دارد.

حسين عليه السلام خود را فداي دين كرد؛ به اين معنا كه، اگر حسين عليه السلام اين مصيبت ها را تحمل نمي كرد، براي شيعيان ديني باقي نمي ماند؛ چون وقتي بني اميه - كه لعنت خدا بر آنها باد - بر بلاد اسلامي مسلط شدند و موجب گسترش فساد شدند و در اخفاي حق تلاش كردند، امر بر مردم مشتبه شد تا جايي كه مردم ناسزا گفتن به علي عليه السلام را جزء اجزاي نماز قرار دادند و چنين در ذهن مردم كردند كه بني اميه ائمه اسلام اند. چنين اعتقاداتي در ذهن و جان مردم از زمان كودكي شان رسوخ پيدا مي كرد؛ به نحوي كه اين مسايل را معلمان در مكتب خانه ها و مدارس ‍ ضلالت و گمراهي است، اما وقتي امام حسين عليه السلام با آن شرايط به شهادت رسيد خاندانش با آن وضعيت به اسارت رفتند، مردم بيدار شدند و دريافتند كه اگر احكام بني اميه ائمه حق بودند، چنان معامله اي را با حسين و خاندان او نمي كردند و معتقد شدند چنين رفتاري مطابق با هيچ دين و آييني نيست و با عدالت نمي خواند و حتي با ستم ستمكاران هم مطابقت نمي كند، از اين رو دريافتند كه اعتقاد به خلافت آنها باطل است و فهميدند كه آنها حاكمان جور هستند و لعنت و نفرين بر آنها را جايز شمردند. پس در واقع هدايت به سوي دين از حسين عليه السلام سرچشمه گرفت.

يكي ديگر از انواع حقوق، حق زاد است؛ در حالي كه حيات همه چيز به واسطه حسين عليه السلام است و به بركت وجود اوست كه باران نازل مي شود و گياه مي رويد. پس تمام انواع طعام و شراب تو به بركت وجود آن حضرت است.

حق احياء، يكي ديگر از حقوق است. آيا حيات حقيقي ما به بركت حسين عليه السلام نيست؟ آيا همه اعمال ما به واسطه هدايت ما از جانب آن حضرت به طرف اسباب قبولي آنها، نيست؟

حق و داد و دوستي يكي ديگر از حقوق است. آيا كسي چون حسين عليه السلام شيعيانش را دوست دارد؟ در حالي كه آن حضرت بر يمين عرش قرار دارد و بر زائران و گريه كنندگانش مي نگرد.

حق زحمت و رنج نيز از جمله حقوق است. اگر كسي به خاطر تو دچار دردسر و جراحت اندكي بشود، تا ابد از او شرمنده هستي و در پي آني كه زحمت او را جبران كني. آيا در صدد جبران حق رنج ها و زحمات حسين عليه السلام و مصيبت هاي آن حضرت، نيستي. چگونه مي توان درد و رنج هايي را كه به خاطر ما كشيد، جبران كرد. به اميد آنكه اين فطرت اشك بتواند (اندكي) تلافي كند. پس بياييد براي اداي حقوق آن حضرت، بر او گريه كنيم، زيرا آنكه بر او چنين گريه نكند، حق و حقوقي براي او نيست و به عهدش وفا نكرده است.

4 - رقت و گريه بر شخص مصيبت ديده به خاطر اينكه او شخصي بزرگ و جليل القدر است: وقتي شخص مصيبت ديده، انسان بزرگي باشد، بويژه اگر با او رفتاري بكنند كه با جلالت قدرش منافات داشته باشد، موجب رقت دل ها بر او مي گردد، هر چند آن شخص اجنبي و يا كافر و بلكه اگر دشمن باشد. شيوه رفتار پادشاهان و فرمانروايان نيز با دشمنانشان چنين بوده است. كما اينكه در قضيه ذي القرنين با دارا، با فرزند دارا چنين شد. حكم شارع مقدس نيز بر همين اساس است. به همين خاطر پيامبر صلي الله عليه و آله عباي خود را به عدي بن حاتم - در زماني كه كافر بود - دادند تا بر آن بنشيند و فرمود: عزيز قومي را كه ذليل شده است، احترام كنيد و نيز به همين خاطر بود كه علي عليه السلام لباس عمروبن عبدود را وقتي كه او را از پا درآورد از تنش بيرون نياورد، حتي زره او را كه بي نظير بود بر نداشت و هنگامي كه در اين باره از آن حضرت سؤال شد، فرمود: او در ميان قوم خود شخص بزرگي بود و من مايل نبودم با عريان كردن او حرمتش ‍ را هتك كنم.

شارع مقدس درباره دختران پادشاهان كافر - در صورتي كه به اسارت و كنيزي درآيند - به پاس احترام به آنها حكم ديگري دارد. آنها برگزيدن همسر حق انتخاب دارند و در بازار به معرض فروش گذاشته نمي شوند.

پس بياييد بر حسين عليه السلام چنان گريه كنيم، مانند گريه عبد براي سيد و مولايش، زيرا كه آن حضرت انسان جليل القدر و بزرگواري بود كه حرمتش ‍ را زير پا گذاشتند، تنش را عريان كردند و اهل و عيالش را به اسارت از شهري به شهر ديگر چرخاندند و مانند كنيزان به آنان طمع ورزيدند. پس ‍ كسي كه اين چنين بر او گريه نكند، به قدر و منزلت آن حضرت آشنايي ندارد.

5 - گريه و رقت بر كسي كه صفات پسنديده اي دارد. صفات نيكو و پسنديده موجب رقت بر دارنده آن صفات مي شود، هر چند كه با آن شخص آشنايي نداشته باشد. در شرع مقدس احترام به اين گونه افراد، در صورتي كه كافر هم باشد، وارد شده است. كما اينكه به موسي عليه السلام وحي شد كه آن سامري را نكشد، چون انسان با سخاوتي است. همچنين درباره يكي از اسراي كافر، جبرئيل از جانب خدا نازل شد و كشتن او را نهي فرمود، زيرا او اطعام مي كرد. به هر حال آزار رساندن به انساني كه داراي صفات نيكو باشد، قلب را متأثر مي گرداند، بويژه كه آن شخص دچار مصيبت هايي بشود كه با صفات او در تقابل است. از اين رو وقتي ملاحظه كني، شخصي كه هزار هزار مي بخشد به يك لقمه نان احتياج دارد و آن را درخواست مي كند، دلت به حال او مي سوزد. همچنين كسي با شرم و حياء باشد وقتي مي بيند كه در ملاء عام به او توهين مي شود، دچار تأثر مي شوي.

به همين ترتيب، وقتي صفات و خصوصيات سيدالشهداء را ملاحظه كني و آن را با مصيبت هايي كه بر ايشان وارد شد، مقايسه كني، موجب رقت خاص و گريه مخصوص بر آن حضرت مي شود. پس بياييد براي صفات پسنديده و نيكوي آن حضرت گريه كنيم.

و اينك گوش جان بسپار به مصائب ويژه آن حضرت درمقابل صفات مخصوص ايشان

الف - لب هايي كه قبل از خلق آسمان ها و زمين خدا را ذكر و لا اله الا الله گفته و ملائكه اين ذكر را از آن حضرت فرا گرفته اند؛ لباني كه خدا را تسبيح و حمد گفته و ملائكه حمد و تسبيح را از او ياد گرفته اند و بعد از آن در عالم نور و اشباح و ظلال ذكر خدا را گفته؛ بعد در شكم مادرش از او صداي تسبيح و تهليل شينده مي شد، سپس در دوران ولادت، ايام خردسالي و كودكي و در دوران بزرگسالي و سپس هنگام شهادت و هنگامي كه سرش را بر نيزه كردند، قرآن تلاوت مي كرد؛ آيا شايسته است، شخصي چون يزيد و ابن زياد با سرمستي و شادي، در حضور اهل بيتش بر چنين لب هايي چوب خيزران بزنند!!

ب: امام حسين عليه السلام شخص عرب باديه نشيني را ديد كه درست وضو نمي گرفت؛ با برادرش امام حسن عليه السلام در حضور اين مرد وضو گرفتند و به او گفتند: كداميك از ما درست وضو مي گيرد. آن مرد گفت: جانم به فداي شما باد، هر دو صحيح وضو مي گيريد، اين من هستم كه اين كار را درست انجام نمي دهم.

براي حسين عليه السلام سخت بود كه آن مرد بگويد وضو گرفتن را بلد نيستي، با اينكه واقعا نسبت به اين كار جاهل بود. تصور كنيد آن حضرت چه حالي داشت، وقتي مورد خطاب هايي واقع شد كه تنها شايسته دشمنان خداست. به آن حضرت گفتند كه بر آتش دنيا عجله كردي. حصين - كه لعنت خدا بر او باد - نيز وقتي امام خواست نماز بخواند، به ايشان گفت: نماز تو قبول نيست.

ج - مردي نامه اي به امام داد؛ امام فورا فرمود: حاجت تو برآورده شد. به امام گفته شد. آيا نامه را نمي خواني؟ فرمود: خداوند از ذلتي كه او در مقابل من - هنگامي كه نامه را بخوانم - مي كشد، از من سؤال مي كند. يعني تا من نامه را بخوانم او در بين خوف و رجاء قرار مي گيرد و در مقابل من دچار سرافكندگي مي شود و من اين حالت را دوست ندارم. ببينيد حضرت چه حالتي داشت آنگاه كه ميان اهل كوفه ايستاد و از آنها تقاضاهايي كرد كه مي دانست به آن پاسخ مثبت نمي دهند و تنها به اين راضي شد كه وقتي صحبت مي كند، فرياد و شادي نكنند و به سخنانش گوش دهند. آن حضرت فرمود، واي بر شما، آيا نمي شنويد، آيا گوش نمي كنيد؟!

د - وقتي اسامه فرزند زيد در حال احتضار بود، امام حسين عليه السلام بر بالينش حاضر شد. آن مرد آهي كشيد و اظهار غم و افسوس كرد. امام گفت: اي برادر از چه ناراحت هستي؟ گفت: شصت هزار درهم بدهي دارم. امام گفت: من پرداخت آن را بر عهده مي گيرم. گفت: دوست دارم در حالي كه زنده ام، ادا شود. امام عليه السلام فورا آن را پرداخت كرد. آيا شايسته است چنين شخصيت مهربان و بارحم و مروتي آه بكشد و در حالت احتضار درخواست امور عديده پيش پا افتاده اي بكند و كسي پاسخي به او ندهد و حتي قطره اي آب به او ندهند. وا اسفاه بر تو، يا مولا يا سيدالشهداء...!!

ح - مرد باديه نشيني بر در خانه امام ايستاد و گفت: كسي كه در خانه تو را مي زند و به تو چشم اميد دارد، نااميد نمي شود. امام وارد خانه شد و چهار هزار دينار در رداي خود پيچيد و به خاطر شرم از او از پشت در به او داد و گفت: اين را بگير، از تو معذرت مي خواهم. بدان كه من غم تو را مي خورم. اگر بيش از اين داشتيم به تو مي داديم.

آن شخص گريه كرد. امام پرسيد: عطا را اندك دانستي؟ گفت نه، در اين فكرم كه چگونه خاك دست ذي جود تو را از تو مي گيرد. گريه آن عرب باديه نشين براي دفن دست آن حضرت در خاك بود. اما ما گريه مي كنيم براي اينكه شرم و حياي حسين عليه السلام به اندازه اي بود كه از كسي كه از ايشان درخواستي مي كند، با اينكه به اين درخواست پاسخ مثبت مي دهند، و به شخص مبلغ زيادي مي دهد، با اين وجود شرمنده مي شود. تصور كنيد امام چقدر شرمنده شدند وقتي كسي از روي اضطرار از ايشان درخواستي كرد و ايشان نتوانست به او پاسخ مثبت بدهد.

همچنين وقتي دختر كوچكش از ايشان مقداري آب خواست و همسرش ‍ براي طفل شيرخوارش اندكي آب طلب كرد حال آن حضرت چگونه بود؟! بالاتر از اينها، امام چه حالي داشتند، وقتي فرزند برادرش بر زمين افتاد و خواست كه امام بالاي سر او حاضر شود، امام آمد اما او را در نيافت. لذا گفت: براي عمويت سخت است كه او را بخواني و تو را اجابت نكند، يا پاسخ مثبت بدهد اما سودي براي تو نداشته باشد!!

و - در روز عاشورا، در پشت مبارك امام حسين عليه السلام اثري ديده شد. در اين باره از امام سجاد عليه السلام پرسيدند. فرمود: در اثر بارهاي طعامي بود كه هنگام شب براي بيوه زنان، يتيمان و فقرا و مسكينان مي برد. آيا سزاوار است چنين انسان بزرگواري طفل شيرخواري را روي دست بگيرد و براي او درخواست آب كند و آن پاسخ را به ايشان بدهند؟!

ز - يك روز امام بر تعدادي فقير گذر كرد كه خورده نان هايي بيرون آورده و مي خوردند. آنها امام را به دعوت به طعام كردند، ايشان از مركب پياده شدند و سر سفره آنها نشستند و فرمودند: خداوند انسان هاي متكبر را دوست ندارد. بعد امام به آنها فرمود: من دعوت شما را پذيرفتم، شما هم دعوت مرا بپذيريد. گفتند: قبول.

آنگاه به منزل امام آمدند و امام به خادم منزل گفت: هر چه داري بياور. براي آنها بهترين غذا آورده شد و امام براي خوشحال كردن بيشتر آنها در كنارشان نشست و تناول فرمود. اما در روز عاشورا، امام سعي بسيار كردند كه با فراهم كردن مقداري آب دل كودكان و زنان را شاد كنند، ولي نتوانست.

6 - گريه به تبعيت از ديگران. گاهي گريه به تبعيت از گريه كنندگان و بدون در نظرگرفتن شخصي كه براي او گريه مي كنند، صورت مي پذيرد. بنابراين تو به پيروي از پيامبر صلي الله عليه و آله بر آن حضرت گريه كن، چرا كه حضرت رسول (طبق فرموده قرآن) براي ما اسوه حسنه است. همچنين به تبعيت و پيروي از پيامبران و اوصياء بلكه به پيروي از آسمان ها، زمين ها، وحوش، پرندگان، جنت و نار، آنچه ديده و نديده مي شود، جن و پري، درختان و حتي سنگ ها براي آن حضرت گريه كن. حتي به تبعيت از آهن بر حسين عليه السلام گريه كن، زيرا كه در حكايت مسمار (ميخ) سفينه نوح عليه السلام آمده است كه ميخ ها براي حسين عليه السلام خون گريه كردند، پس تو به پيروي از آنها اشك بريز.

7 - ترحم به نوع بشر بدون در نظر گرفتن هرگونه حق، صفت و علاقه به شخص مظلوم موجب رقت است. مثلا وقتي مي شنوي كه مردي بدون هيچ گونه تقصيري به همراه فرزندان بزرگ و كوچك خود و زنان و برادران و خواهران و يارانش به بياباني آمده و با او چنان رفتاري مي كنند، قلبت آتش ‍ مي گيرد. حتي اگر باخبر شوي كه با يك نفر انسان تقصيركاري كه حلالي را حرام و يا حرامي را حلال كرده يا با دشمن تو و يا با كافر به خدا، چنان رفتاري كرده اند، دلت به حال او مي سوزد. امام خطاب به دشمنانش ‍ مي فرمود: آيا از من مطالبه خون كشته اي را مي كنيد كه من او را كشته ام يا مالي را تصاحب كرده ام و يا بدعتي در دين گذاشته ام؟!

بايد بگويم: جانم به فدايت، اگر حتي چنين كرده بودي، سزاوار آنچه بر سر تو آوردند نبودي، پس بياييد براي ترحم بر حسين، گريه كنيم، زيرا كسي كه بر او اين چنين گريه نكند،بي مروت است.

8 - گريه به خاطر همه اين صفت ها؛ چرا كه تمام اين صفت ها در حسين عليه السلام فراهم است. او پدر واقعي تو است، به او وابسته و پيوسته هستي، در آسمان ها و زمين مقام و شاءن والاي دارد، صاحب همه صفات حميده است، تمام خلايق بر او گريه كردند؛ او از نوع بشر است و هيچ جرم و گناهي نداشت، اما آن مصيبت ها برايش پيش آمد. پس براي همه اين موارد بر او گريه كنيد، زيرا كسي كه اين گونه بر او گريه نكند، عاق، شقي، بي وفا، بي حقوق، قدرناشناس، بي مروت و خارج از حقيقت انسانيت است.

نوع دوم از منشاء گريه

نوع دوم از منشاء گريه و رقت؛ يعني گريه به سبب غيرملحوظ، انواعي دارد:

الف: هر نوع خضوع، خشوع، شكستن دل، هم و غمي كه دچار مردم مي گردد، منبع و مرجع آن به حسين عليه السلام باز مي گردد. اين مطالب نياز به بيان مقدمات و توضيحاتي دارد كه در اينجا محل بيان آنها نيست.

ب - رقت بر آن حضرت بالفطره و بدون اختيار است، همان فطرتي كه مردم بر آن خلق شدند. اين امر درباره دوستان و دشمنان حسين - با غفلت از بغضشان - صادق است. دشمنان آن حضرت آنجا كه موجبي براي غفلت از بغضشان فراهم مي شود، رقت و گريه بر آنها غلبه پيدا مي كند. مانند گريه يزيد وقتي هند او را ديد و گريه معاويه بر علي عليه السلام. اين قسم نيازي به آن ندارد كه بگوييم بياييد و بر چيزي گريه كنيد. بلكه بايد بگوييم كه از هر چيز صرف نظر كن و فرض كن كه حسين عليه السلام را نمي شناسي و هيچ پيوند، حقوق، صفات و شاءن و مقامي نزد تو ندارد و فرض كن كه گريه بر آن حضرت هيچ اجر و ثوابي ندارد؛ آنگاه ملاحظه كن آيا اشك تو بي اختيار جاري مي شود يا نه؟!

ج: فطرتي كه بدون اختيار موجب رقت مي شود، حتي با توجه به جهت بغض و كينه و ممانعت نفس از رقت و تشويق و ترغيب آن به صبر پيشه كردن. با اين همه گريه بر انسان غالب مي شود؛ مانند گريه پسر سعد، و اخنس بن زيد و گريه خولي و گريه رباينده گوشواره فاطمه دختر حسين عليه السلام و گريه تمام لشكريان پسر سعد. حالت هايي عارض شد كه آنها را به گريه انداخت؛ و اين در حالي بود كه آنها مي خواستند جلوي گريه خود را بگيرند و به بغض و كينه شان و عدم رغبت به گريه بر حسين عليه السلام هم توجه داشتند. ضمن اين كه اين كار با آنچه در صدد انجام آن بودند و يا آن را انجام مي دادند، منافات داشت. اما با اين وجود، گريه و تأثر به همه حالت هاي آنها، حتي بر شقاوت و خبث طينتشان غلبه كرد، با اينكه در ميان آنها فرزندان زنا، كفر، نفاق و شقاوت وجود داشت.

پس اگر مي خواهي به چنين حالت حزن آوري براي كسي كه دشمن آن حضرت است - با توجه به اينكه او به اين دشمني توجه دارد و مانع از گريه خود مي شود - پي ببري، دقت كن، سپس مانع از گريه خود شو، ملاحظه مي كني كه بدون اختيار گريه بر تو غلبه مي كند.

اينك برخي از آن حالت ها را يادآور مي شويم و نمي گوييم بياييد گريه كنيم، بلكه مي گوييم جلوي گريه خود را بگيريد و سختي را بر خود هموار كنيد و صبر پيشه گيريد، آنگاه دقت كنيد ببينيد آيا مي توانيد چنين كاري كنيد.

يكي از حالت ها اين بود كه امام در ميدان ايستاده بود، در حالي كه بر پيكر مطهرش هزار و پانصد زخم وارد شده بود، سرش شكافته شده بود، قلبش ‍ به حسب ظاهر از تير و بر حسب باطن از ملاحظه شرايط اهل بيتش پاره پاره شده بود؛ وجود مباركش از تشنگي و از درد فراق فرزندان، برادران و ياران آتش گرفته بود. در چنين شرايطي با شمشير بر قربانگاه مي زند و درخواست آب مي كند. حال اگر مي تواني جلوي گريه خود را بگير. پسر سعد بر چنين حالتي چنان گريه كرد كه اشك بر گونه هايش جاري شد.

حالت ديگر اينكه؛ زنان اهل بيت و سر شهداء را پيش يزيد آوردند. سرها را بر زمين گذاشتند و دختران و زنان را دست بسته سرپا نگه داشتند. حالت بسيار اسفناكي ايجاد شد؛ به نحوي كه يزيد لعنت الله عليه متأثر شد و گفت: خدا روي پسر مرجانه را سياه گرداند.


پاورقي

[1] اسراء، آيه 23.