بازگشت

يادآوري


محبت پيامبر تنها اختصاص به حسين عليه السلام ندارد، بلكه شامل كساني هم كه او را دوست دارند، نيز مي شود. پيامبر، خداوند را بر اين امر گواه مي گيرد و مي گويد: خدايا! من حسين را دوست دارم و محبان او را نيز دوست دارم. آن حضرت دعا مي كردند و مي فرمودند: خداوند محبان حسين را دوست بدارد. روزي پيامبر (ص) بچه اي را در راه ديد. نشست و او را گرفت و به او اظهار لطف و مهرباني كرد. وقتي علت را جويا شدند فرمود: من او را دوست دارم، چون او فرزندم حسين را دوست دارد، زيرا ديدم وقتي حسين مي گذشت خاك زير پايش را بر مي داشت و بر صورت مي كشيد و جبرئيل به من خبر داد كه او از ياران حسين در واقعه كربلا خواهد بود.

اميد آن داريم كه از محبان حسين عليه السلام باشيم تا پيامبر صلي الله عليه و آله ما را دوست بدارد و با دعاي آن حضرت در حق ما، خداوند نيز ما را دوست بدارد، چرا كه در اين صورت، ما را مي آمرزد و مورد عفو قرار مي دهد.

مطلب ديگر اينكه بسيار اتفاق مي افتاد كه حسين عليه السلام بر پشت پيامبر صلي الله عليه و آله سوار مي شد و اين امر آن طور كه بسياري از مردم با فرزندانشان رفتار مي كنند، معمولي نبود، بلكه خارق العاده بود؛ زيرا اتفاق مي افتاد كه پيامبر در نماز جماعت در سجده هستند و حسين عليه السلام بر پشت آن حضرت سوار است. آنگاه آن حضرت سجده را طول مي دادند و سر را بر نمي داشتند تا حسين به اختيار خود برخيزد. اين امر موجب تعجب نمازگزاران مي شد و مي پرسيدند آيا وحي بر شما نازل شده بود؟ پيامبر مي فرمود: نه، پسرم بر پشتم سوار بود.

اما اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر شانه خود حمل مي كرد، موضوعي است كه هيچ انسان جليل القدري اين كار را نمي كرد. آن حضرت كودك را بر دوش مي نشاند و در كوچه و بازار مي رفت و هر گاه اصحاب مي خواستند او و برادرش را حمل كنند، حضرت مي فرمود: اين دو سوار خوبي هستند. آري گاهي جبرئيل به جاي پيامبر، وقتي ايشان در نماز بودند، حسين عليه السلام را حمل مي كرد.

درباره اينكه پيامبر او را در آغوش خود قرار مي داد، آن حضرت كاري را عهده دار شدند كه جز زنان عهده دار نمي شوند. پيامبر صلي الله عليه و آله به محض اينكه حسين عليه السلام متولد شد، او را در آغوش خود گرفتند و به اسماء گفتند پسرم را بياور. اسماء گفت هنوز او را شستشو نداده ايم، پيامبر فرمود: تو مي خواهي او را شستشو دهي؟ خداوند او را تطهير فرموده است. آنگاه او را گرفت و از انگشت ابهامش حسين عليه السلام را شير داد و مانند زنان با او بازي كرد و نغمه هايي كه زنان مي خوانند براي او مي خواند و با زبان كودكانه با حسين عليه السلام سخن مي گفت و امثال اين مسائل. تا جايي كه اين رفتار موجب تعجب شد و حتي يكي از اصحاب بر آن حضرت ايراد گرفت. حضرت فرمود: آنچه بر تو پوشيده است، بسيار است.

بنابراين معلوم مي شود كه اين مسأله، يك امر الهي است. گاهي پيامبر عذر خود را آشكار مي كرد و مي فرمود: خداوند مرا به محبت اين دو (فرزند) امر كرده است. از اين رو بلند نشدن از سجده هنگامي كه حسين عليه السلام بر پشت او سوار بود و همچنين حمل كردن او بر شانه و دويدن با او در كوچه، برخاستن و به استقبال او رفتن و قطع سخن براي گرفتن او، همه به امر الهي بوده است.

مورد ديگر اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله لب هاي حسين عليه السلام را مي بوسيد، تعجبي ندارد، كه اين نحوه بوسيدن پيامبر از حسين عليه السلام بود.

پيامبر حسنين را در آغوش مي كشيد و به مدت نيم ساعت مي بوئيد و مي بوسيد و مي فرمود: آنها دو دسته گل من هستند، و گاهي در هنگام نماز در حالي كه دست يكي از آنها در دست پيامبر بود، حسنين را مي بوسيد.

در روايات آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله گاهي گلوي، گاهي پيشاني و زماني تمام بدن و گاهي دندان ها و دو لب حسين عليه السلام را مي بوسيدند و اين امر را مكرر انجام مي دادند. چنين خصوصيتي يكي از معجزات آن حضرت است كه گاهي علت آن را هم بيان مي كردند. پيامبر وقتي تمام بدن حسين عليه السلام را مي بوسيدند، مي گفتند: جاي شمشيرها را مي بوسم و گريه مي كنم؛ اما علت بوسيدن لب ها و دندان ها و زير قلب را بيان فرمودند تا اينكه علت آن پس از وقوع حادثه كربلا آشكار گرديد.

بايد دانست كه علت احترام هاي ويژه پيامبر به حسين به سهدليل بود:

الف: تبيين مرتبه و عظمت درجه و كرامت حسين عليه السلام؛

ب: احترام به حسين عليه السلام، در ازاي هتك حرمت آن حضرت؛ بزرگي مصيبت وارده به آن حضرت وقتي آشكار مي شود كه انسان ملاحظه كند پيامبر با آن حالت از حسين عليه السلام كه كودك بود، استقبال مي كرد، اما زماني چنان غريب و بي ياور مي شود كه حتي كسي در منزل با آن حضرت فرود نمي آمد تا مبادا از او استمداد و طلب ياري مي نمود؛ از اين رو آنها را كج مي كردند تا از امام دوري گزينند. كما اينكه در ماجراي آن دو مرد اسدي اين اتفاق افتاد.

ج: مسرور كردن حسين عليه السلام تا غم و اندوه و مظلوميت آن حضرت جبران شود؛ زيرا اگر مقصود اين باشد تا از او چنين غم و اندوهي جبران شود به تلافي آن، بايد تا اين اندازه مورد لطف و عنايت قرار گيرد. آيا غير از حسين شما نمونه اي سراغ داريد كه با گريه و سلام و درود و تحيت بر او، قلب هاي شكسته را التيام بخشد و غم و غصه ها را بر طرف نمايد؟!

بعد از همه اينها بايد گفت كه مسأله بالاتر و رساتر از آن است كه گفته شود: خداوند او را به پيامبرش عطا فرمود، زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله از حسين مي باشد؛ و اين مطلب از باب مبالغه و گزافه گويي نيست، بلكه خود پيامبر (ص) فرمودند: حسين از من است و من از حسين

بخش پنجم

اين بخش درباره اعظم مخلوقات، يعني عرش است كه خداوند به امام حسين عليه السلام عطا فرموده و اين اعطاء كيفيت هايي دارد كه به اين شرح است:

اول؛ درباره خصوصياتي از عرش است كه به آن حضرت اختصاص دارد. در اين باره بايد بگوييم:

الف: خداوند سايه عرش را به حسين عطا فرموده است و آن را محل جلوس آن بزرگوار قرار داده است. روز قيامت در آنجا مي نشيند و زائرانش و گريه كنندگان بر او در معيت آن حضرت هستند. آنها محضر آن حضرت و گوش دادن به سخنان ايشان را بر همسران بهشتي ترجيح مي دهند.

ب: خداوند يمين عرش را به حسين بخشيده است و آنجا را مقري براي امام در برزخشان قرار داده است. امام از آنجا به قتلگاه خود مي نگرد و زائران و گريه كنندگانش را ملاحظه مي كند و براي آنها طلب آمرزش ‍ مي نمايد و با آنها سخن مي گويد و از پيامبر و علي عليهماالسلام تقاضا مي كند براي آنها استغفار كنند.

ج: باري تعالي فوق عرش را نيز محل سخن گفتن با زائران حسين عليه السلام قرار داده است و چه سخنان دلنشيني!! در بعضي از اقسام زيارت هاي آن حضرت آمده است كه زائر حسين عليه السلام از جمله كساني است كه خدا بالاي عرش، با او سخن مي گويد. بنابراين عرش محل سخن گفتن با زائران حسين عليه السلام است: سايه اش براي كساني است كه حضرت حسين عليه السلام با آنها سخن مي گويد و بالايش براي كساني است كه خدا با آنها سخن مي گويد.

دوم؛ بالاتر و رساتر از اينها بايد بگوييم كه خداوند عرش را به امام حسين عليه السلام بخشيده است. گويي تمام عرش از آن حسين عليه السلام است؛ زيرا آن حضرت با برادرش زينت و گوشواره عرش اند. پس هر چيزي به زينت حسين مزين است و اگر عرش به سخن در آيد خواهد گفت: من از حسينم.

بخش ششم

اين قسمت درباره بهترين مخلوقات خدا، يعني بهشت است كه به حسين عليه السلام عطا فرموده و داراي دو كيفيت است: الف: درباره ويژگي هاي بهشت است؛ خداوند در بهشت درخت و قصر مخصوصي به حسين عطا فرموده و حوريه اي مخصوص ايشان آفريده و از بهشت دري را به نام باب الحسين بطور مستقل به ايشان عطا كرد كه آن بزرگترين درهاي بهشت است.

ب: بالاتر از اينها، خداوند تمامي بهشت را به حسين عليه السلام عطا فرموده؛ زيرا بهشت از نور حسين آفريده شده است. بنابراين همان طور كه در روايت صحيح آمده، همه بهشت از آن حسين عليه السلام است و اگر بهشت به سخن در آيد، به حقيقت خواهد گفت: من از حسينم.

بخش هفتم

اين بخش پيرامون خصوصياتي از مخلوقات ديگر است كه خداوند به حسين عليه السلام عطا فرمود، و در اين باره بايد گفت:

خداوند از موجودات - آسمان، زمين، آب، هوا، فضا، درختان، درياها، كوهها، جن و انس... - بهترين و نيكوترينش را، تا آنجا كه ممكن بود، به حسين عليه السلام بخشيده است، كه شرح آن چنين است:

خداوند بخش خاصي از آسمان ها را به حسين عليه السلام عطا فرمود و آن را محل صعود پيكر پاك آن حضرت در روز شهادتشان قرار داد و آن را با خون و خاك قرمز و سرخ بر او گريان قرار داد. سپس از خصايص ظاهري و معنوي كربلا، ويژگي هايي را به حسين عطا فرمود، بهتر از آنچه از آسمان به او بخشيد.

بنابراين بر حسب آنچه به آسمان هاي هفتگانه و ما فوق آنها عطا فرمود، بهترين آنها به امام حسين عليه السلام تعلق دارد. يك بار به صفات معنوي و بار ديگر به موجودات ظاهري بنگر و گوش دل بسپار به آنچه بر تو تلاوت مي شود، آنگاه است كه ملاحظه مي كني كه خصوصيات (آسمان و كربلا) با هم تطبيق مي كنند.