بازگشت

غيرت امام


امام عليه السلام هم نسبت به خويش و هم نسبت به اهل و عيالش داراي غيرت بود. از سخنان آن حضرت و اشعار و سخنان او هنگام حمله، غيرت بر نفس خويش آشكار مي شود و اعمال او نيز نمايانگر آن است؛ اما آنچه قلب را جريحه دار مي كند اين است كه وقتي آن حضرت بر اثر ضربه صالح بن وهب نتوانست بر روي اسب بماند و از اسب با صورت بر زمين افتاد، براي اينكه مورد سرزنش دشمن واقع نشود و به واسطه غيرتي كه نسبت به اهل و عيال خود داشت، نمي خواست افتاده بر روي زمين بماند، به همين خاطر برخاست، اما ضربات ديگري بر ايشان وارد شد كه نتوانست بايستد، از اين رو نشست. سپس ضربات ديگري بر پيكرشان وارد شد كه نشستن هم برايشان مشكل گرديد، لذا گاهي بلند مي شد و گاهي نقش بر زمين افتاده نبيند و زبان به شماتت نگشايد. اما غيرت آن حضرت نسبت به اهل بيت و حرم شريف تا به آنجا بود كه نهايت سعي و كوشش خود را براي حفظ حريم آنها به كار برد و براي همين منظور بر دور خيام خندق كند و در آن آتش افروخت و بارها خطاب به دشمن گفت: متعرض اهل بيتم نشويد، به طرف من بيايد. و همچنين وقتي آب در كف دست داشت و آن را به نزديك دهان آورد، با اينكه شديدا تشنه بود، همين كه شنيد دشمن به خيمه ها حمله كرده است آب را بر زمين ريخت.