بازگشت

جهاد خاص امام حسين


در زيارت جامعه كبيره آمده است: شما ائمه دين، در راه خدا جهاد كرديد و حق جهاد را به انجام رسانديد. در زيارت امام حسين عليه السلام بخصوص آمده است: شهادت مي دهم كه تو (اي حسين) در راه خدا جهاد كردي و حق جهاد را به جا آوردي. بله امام مأمور به جهاد مخصوصي شد كه به هيچ كس قبل از ايشان چنان تكليف نشده بود، كه خصوصيات آن از اين قبيل است:

1 - جهاد در ابتداي امر، يك به ده بود، نه اينكه يك نفر با بيشتر از ده نفر جهاد كند. سپس خداوند در اين حكم تخفيف داد و شرط وجوب جهاد را يكي به دو نفر مقرر فرمود، اما خداوند براي امام حسين عليه السلام مقابله يك نفر را، با سي هزار يا بيشتر مقرر فرمود.

2 - جهان بر كودكان و سالخوردگان واجب نيست، اما در واقعه كربلا بر كودكان مانند قاسم و فرزند آن پيرزن و حتي بر كودكي چون عبدالله بن الحسن و پير سالخورده اي مانند حبيب بن مظاهر جايز گرديد.

3 - در جهاد بايد ظن و گمان بر كشته شدن نباشد، اما امام عليه السلام به قتل خود و اصحابش علم داشت، و به اصحاب فرمود: گواهي مي دهم كه همه شما كشته مي شويد و بجز فرزندم علي كسي نجات پيدا نمي كند.

دشمنان امام در جنگ با آن حضرت احكام جنگ را هم رعايت نكردند كه در اين باره موارد بسياري است؛ از جمله:

الف) جنگ در ماه هاي حرام ممنوع است، اما آنها رعايت نكردند و در ماه حرام با امام حسين عليه السلام جنگيدند.

ب) در جنگ نبايد كودكان و زنان كشته شوند؛ ولي آنان كودكان را كشتند، حتي آن كودك شيرخوار را هم وقتي كه امام از آنها براي او آب خواست، به شهادت رساندند.

ج) مزارع را نبايد سوزاند، ولي دشمنان امام تعدادي از خيمه هاي اهل بيت آن حضرت را در زماني كه هنوز امام زنده بود به آتش كشيدند و قصد داشتند خيمه ها را اهلش بسوزانند و بعد از شهادت آن حضرت خيمه ها را به آتش كشيدند.

د) در صورتي كه جنگ تن به تن شرط باشد، - ولو با كفار - نبايد به يك باره هجوم صورت پذيرد.

ه) نبرد را قبل از ظهر آغاز نكنند، بلكه عصر آغاز نمايند تا اينكه كشتار به طول نينجامد و شب بين آنها حايل گردد.

و) نبايد سري از معركه خارج شود، اگر چه بريدن سر كافر و چرخاندن آن در صحنه نبرد جايز است، اما نبايد از ميدان جنگ به مكان ديگري برده شود، حتي اگر كافر باشد.

ز) مقتول صاحب نام و بزرگي را نبايد عريان كرد، حضرت علي عليه السلام وقتي عمروبن عبدود را به قتل رساند - با اينكه او تجسم تمام كفر بود - تكه اي از لباس او را بيرون نياورد، حتي زره او را كه اولا لباس محسوب نمي شود و ثانيا بي نظير بوده است، از تنش بيرون نياورد. وقتي به علي عليه السلام پيشنهاد آن كار شد، فرمود: او بزرگ قوم خودش است، دوست ندارم حرمتش هتك شود. به همين خاطر وقتي خواهرش آمد و ملاحظه كرد كه بدن برادرش را لخت نكرده اند و دانست كه قاتل برادرش حريف بزرگوار و شخص جليل القدري چون علي عليه السلام بوده است، خوشحال شد و گفت: اگر قاتل تو غير از علي بود، تا ابد گريه مي كردم.

ح) حتي اگر مقتول از كفار هم باشد، مثله كردن او جايز نيست. علي عليه السلام حتي از مثله كردن شقي ترين شخص روي زمين از اول خلقت تا آخر آن، يعني ابن ملجم نهي فرمود و گفت: اگر من از دنيا رفتم او را مثله نكنيد. اين حكم نزد كفار و بت پرستان در دوران جاهليت حتي درباره مسلماناني كه با آنان مي جنگيدند، نيز وجود داشته و امري ثابت بوده است. به عنوان مثال وقتي ابوسفيان در جنگ احد بر سر جنازه شهداي مسلمان آمد و جسد حمزه را ديد بالاي سرش حاضر شد، نيزه را بر دهان آن حضرت نهاد و او را شماتت كرد و گفت: اين سزاي تو است، اما چون ملاحظه كرد كه انگشتان او را بريده اند و شكمش را پاره پاره كرده و جگرش ‍ را بيرون آورده اند، با صداي بلند فرياد زد: اي پيروان محمد در ميان كشتگان شما شخصي است كه مثله كرده است، به خدا سوگند من چنين دستوري ندادم و به آن راضي نبودم. اما پسر معاويه به پسر سعد نوشت: وقتي حسين را كشتي، بدن او را زير سم اسب ها قرار بده، مي دانم كه بعد از مرگ ديگر به ما آسيبي نمي رساند، اما من به اين گفته خود پايبند هستم كه هر گاه حسين را بكشم با او اين معامله را خواهم كرد.

ط) نبايد زنان و كودكان اسير حتي از كفار را بر كشته هاي آنان عبور داد، به همين خاطر پيامبر (ص) وقتي بلال، صفيه اسير را بر كشتگان يهود عبور داد و بدنش شروع به لرزيدن كرد، او را مورد عتاب قرار داد. اما اين مصيبت بزرگ بر اسيران آل محمد وارد شد و نه تنها آنها را از كنار شهيدان آغشته به خون عبور دادند، بلكه آنها را همراه كشتگان حركت دادند؛ آن هم مدتي طولاني بيش از يك ماه و در حالي كه سرهاي شهيدان در معرض ديدشان قرار داشت.

ي) در صورتي كه زنان اسير از كفار، از دختران و بزرگان و سلاطين باشند، نبايد آنها را در بازار به معرض فروش گذاشت و آنان را به مجالس برد و چهره هاي آنها را مانند ديگر زنان كافر، عريان به ديگران نشان داد؛ اما در روايتي از امام باقر عليه السلام ديدم كه فرمود: وقتي اسيران ما را به شام آوردند صورت هاي آنان آشكار بود و شاميان گفتند ما اسيراني به اين زيبايي نديده ايم و در مجلس يزيد آن شامي گفت: يزيد! اين دختر اسير را به من ببخش.