بازگشت

مختار كشته مي شود


مختار كه از همراهيان خود احساس ضعف و زبوني نمود شخصا تصميم بر خروج گرفت، نزد همسرش ام ثابت فرستاد تا مقداري عطريات برايش بفرستد، طيب فراواني برايش فرستاد، مختار غسل كرد و حنوط نمود و سپس طيب را بر سر و صورت خود، ماليد با نوزده نفر از قصر خارج شد كه از جمله سائب بن مالك بود كه هنگام مسافرت او را به جاي خود حكومت مي داد.

سائب را گفت: نظر تو درباره ما چيست؟ سائب گفت: رأي شما چيست؟

مختار اظهار داشت: من يكي از رجال عربم، ابن زبير حجاز را متصرف شده، و ابن نجده يمامه و مروان شام را در اختيار گرفت و من اين شهرها را به چنگ آوردم جز اين كه من در مقام انتقام و خونخواهي خاندان پيغمبر برآمدم عده اي را به جرم قتل آن جناب كشتم لذا بر من شوريدند و گرنه از ايشان كمتر نبودم، لذا اگر نيت پاكي نداري از حيثيت و شرافت خود دفاع كن و در اين راه بجنگ؟ سائب گفت: انا الله و انا اليه راجعون چرا در راه پيشرفت همين هدف نجنگم و در راه حيثيتم بجنگم.

مختار از قصر خارج شد و به سپاه مصعب پيشنهاد كرد آيا بما امان مي دهيد؟ گفتند امان مي دهيم تا ما هر چه صلاح ديديم با شما رفتار كنيم، مختار گفت: هرگز راضي به حكم شما نخواهم شد، شروع به جنگ نمود آن قدر جنگيد تا كشته شد.

ميگويند مختار در محل زيتونيها كشته شد و دو برادر بنام طرفه و طراف او را كشتند [1] .


پاورقي

[1] طبري 736:8 کامل 272:4.