بازگشت

مختار در قصر محصور مي گردد


چون روز برآمد مصعب با بصريان و كوفيان كه به او پيوسته بودند بطرف سبخه


رفتند، مهلب را در آنجا بديد مهلب گفت: چه پيروزي شيريني است اگر محمد بن اشعث كشته نشده بود، مصعب گفت: راست است، همينطور است كه مي گوئي، چون به سنجه رسيدند راه ها را بستند و از رسيدن آب و طعام به قصر جلوگيري كردند.

مصعب سران سپاه خود را در ميادين و كوچه هاي كوفه پخش كرد و هر نقطه اي را به يك نفر سپرد مختار و كسانيكه با او در قصر بودند گاهگاهي بيرون مي آمدند و مختصر جنگي مي كردند ولي چون بسيار ضعيف شده بودند دوباره به قصر برمي گشتند بعضي از زنانيكه شوهرانشان با مختار در قصر به سر مي بردند به بهانه رفتن مسجد و يا ديدار دوستانشان مختصر آب و ناني به ايشان مي رسانيد تا آن كه مهلب كه مرد كارآزموده اي بود از حيله آنان آگاه شد و زنان را نيز مانع گرديد.

مختار دستور داد مقداري عسل در چاهي كه در ميان قصر بود بريزند تا آب چاه قابل آشاميدن گردد.

مختار با كسانيكه در قصر بودند به مشورت پرداخت كه چه مي توان كرد؟ آنان نظر دادند كه از مصعب براي خود امان بگيريم به سپاهيان پيشنهاد كردند كه اگر تسليم بشويم بما امان مي دهيد؟ آنها گفتند: تسليم بشويد تا نظر خودمان را درباره شما پياده كنيم.

مختار گفت: هرگز بحكم ايشان راضي نمي شوم و هر يك از شما كه به حكم آنان تن دردهد او را به خواري مي كشند، ولي اگر بجنگيم تا كشته شويم مرگ با افتخاري را درك كرده ايم و اگر شما هم جز اين را اختيار كنيد پشيمان مي شويد زيرا پس از آن كه بر شما دست يافتند هر يك از شما را به عنوان اين كه كسي را كشته ايد صاحبان خون از شما انتقام خواهند گرفت و پيش بيني مختار كاملا درست از آب درآمد زيرا تمام كساني كه تسليم بحكم سپاه بصره شدن دست بسته كشته شدند و يك نفر از ايشان جان در نبرد [1] .



پاورقي

[1] طبري 732:8 کامل 272:4.